دکتر ح. م. صدیق

داستان ديدار باباطاهر با طغرل بيگ سلجوقي كه به مسلماني صافي ضمير و پاكدل و فرمانروايي دادگستر و عادل و سرداري متهّور و شجاع معروف بود، در بسياري از منابع تاريخي ايران به مباهات نقل شده است. از ميان آنها، نقل راوندي را در زيرمي آورم:

«شنيدم كه چون سلطان طغرل بيگ(ره) به همدان آمد، از اولياء سه پير بودند، باباطاهر و بابا جعفر و شيخ حمشا[ذ].

كوهكي است بر در همذان، آن را خضر خوانند، بر آنجا ايستاذه بودند. نظر سلطان بر ايشان آمذ. كوكبهي شكر بذاشت و پياده شذ.

با وزير ابو نصر الكندري پيش ايشان آمذ و دست‌هاشان ببوسيذ.

باباطاهر پاره‌اي شيفته گونه بوذي. اورا گفت:

«- اي تُرك خدا! با خلق خدا چه خواهي كرد؟»

سلطان فرمود:

«- آنچ خدا فرمايد.»

بابا [طاهر]  گفت كه:«خدا مي فرمايد:

الايه: اِنَّ اللهَ يأمُرُ بِالعَدْلِ وَ الاِحْسان

سلطان طغرل بيگ بگريست و گفت:«- چنين كنم.»

بابا [طاهر]، سر ابريقي شكسته كه سال ها ازآن وضو كرده بوذ، در انگشت داشت. بيرون كرد و در انگشت سلطان طغرل بيگ (ره) كرد، و گفت:«- مملكت هاي عالم، خدا چنين در دست تو كرد كه بر عدلي.»

 

سلطان طغرل بيگ (ره) پيوستِ آن، ميانِ تعويذها داشتي، و چون مصافي با كفّار پبش آمدي، آن در انگشت كردي.»[1]

اين ديدار در سال 447 هـ. (1055م.) صورت پذيرفته است و حكایت از آوازه و قبول خاطر باباطاهر در میان مردم آن روزگار دارد. سلطان طغرل بيگ سلجوقي در آن سال به همدان رفته، در آنجا نماز گزارده است. ركن الدين طغرل بيگ محمد فرزند ميكائيل در آن سال، فتوحات خود را به فرجام رسانيده به بغداد وارد شده بود. در همين سال، مسلمين در بغداد، خطبه‌ي سلطاني به نام وي خواندند.



[1] راوندي. راحةالصدور، ص 98.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید