ادبيات مكتوب مردم تركمن-كه در«تركمن صحرا»‌ي ايران و«تركمنستان» موجوديت يافته‌اند، تقريباً از پانصد سال پيش آغاز مي‌شود و چهره‌هايي نظير: وفايي، صيدي، ذليلي، دولتمحمد آزادي، مختومقلي فراغي، كمينه و جز آن دارد.‌ ولي ادبيات شفاهي يا فولكلور اين مردم كهنسال، غني وسرشار است و در مدنيت‌هاي ملل هم‌جوار تأثير فراواني به‌جا نهاده است.‌ 
آنچه دراين باب در زير مي‌آيد، با مراجعه به منابع خارجي فولكلور تركمن‌هاي ايران و افت وخيز با يكي دو تن تركمن تنظيم شده است.‌ 
مهمترين انواع ادبيات شفاهي مردم تركمن عباتند از:
1)«داستان»‌ها.
2)«ارتكي» يا افسانه‌ها.
3)«آتالارسؤزي» يا ضرب‌المثل‌ها.
4)«متل‌ها».
5)«آيديم» يا ترانه‌ها.

1- داستان‌ها:
در داستان‌هاي تركمني، مثل داستان‌هاي آذري، بخش‌هاي نظم گفت‌و‌گو‌ها و محاورات قهرمانان را دربرمي‌گيرد و تكه‌هاي نثر از زبان گوينده و نقل‌كننده‌ي داستان جاري مي‌شود.‌ 
معروف‌ترين داستان تركمني، داستان حماسي كورواوغلو است كه از حيات و مبارزات مردم قهرمان آذري ملهم شده و به فولكلور بسياري از ملل مجاور وارد گشته و با شرايط اقليمي و جغرافيايي خاصي برابر نهاده شده و در شكل داستان‌هاي قهرماني آن‌ها كه مبين و بازگو‌كننده‌ي درد‌ها، اميد‌ها، آرزو‌ها و قهرماني‌هايشان باشد، تثبيت شده است.‌ 
گسترش و نشأت اين داستان در ميان مردم تركمن سبب تقويت حس جوانمردي، خلق‌دوستي و مبارزپيشگي آن‌ها شده است.‌ در جايي از روايت تركمني اين داستان، چنين مي‌خوانيم:
« يالنير بالام! آلغين پنديم:
يوردونگو ترك ائديجي بولما.
اؤزوندن غايري، نامردين،
منّتين چكيجي بولما!»

یعنی: يگانه فرزندم! اندرز مرا بنيوش: از زادگاهت روي مگردان، بغير از خودي، ياري از ناجوانمردان مطلب! 
در اين‌جا، به‌زبان«جيغالي‌بك»، دوست داشتن ملت خود، دفاع از ناموس و حيثيت خلق، مبارزه در راه اعاده‌ي حق ‌و رهايي او، به كوراوغلو توصيه مي‌شود.‌ مردم مي‌خواهند همه‌ي سجاياي اخلاقي خود را در وجود اين قهرمان واقعي و تاريخي جمع ببيند.‌ 
غير از داستان حماسي كوراوغلو، مي‌توان از داستان‌هاي تركمني، دو داستان «هوير لوقغا- حمرا» و «شاه صنم- غريب» را نام برد كه دومي باز در ميان مردم آذربايجان شناخته است.‌ اين داستان‌ها عموماً در سينه‌هاي باغشي‌ها - خوانندگان دوره‌گرد تركمني- نگه‌داشته مي‌شوند و به دست آنان شاخ و برگ و تفرع حاصل مي‌كنند كه اكثراً گردآوري نشده‌اند.‌ در اين‌جا بندي از شعري از داستان هوير لوقغلا- حمرا كه در بستر گويش طبيعي و واقعي اين قوم خفته است نقل مي‌‌شود.: 
« أوچ‌آي بولدي منينگ گؤزني حوشيم‌يوق،
ييغلاماقدان غايري‌ائتگئن ايشيم‌يوق.
غولاق سالسام چاي ايچينده غوشوم‌يوق،
باري يوغي بولدي مانا‌غومانا. »

یعنی: سه ماه است كه دلم ويران است، جز زاري و گريه كاري نمي‌داند.‌ اينك در نهايت بد‌اقبالي، همه‌ي ياغيان (ستمگران) مرا مي‌پايند.‌

2- ارتاكي يا افسانه‌ها:
همه‌ي افسانه‌هاي تركمني، براي خود«آغاز»و«انجام»واحدي دارند. آغاز:
بير بارائكن، بيريوق ائكن،
اييگمه ايچمكه زارائكن.
تاممانين آغزي دار ائكن.‌ .‌ .‌ 
بيمر كل يتيم بارائكن.‌ .‌ .‌ 

انجام: 
« باغيردولدي ، باتدي.‌ گئتدي،
ئويكن بولدي ئوتدي گئتدي.
موراد مورادينا يئتدي،
مورادين تلپگي گوگه يئتدي.
آيا چيغنا تيكن باتدي،
اييرچاق بولسام ومك ائتدي.‌ .‌ .‌ »

كه پيش و پس از نقل افسانه‌ها، براي جمع‌آوري شنونده وجلب توجه آن‌ها، سروده مي‌شوند.‌ وگاهي شباهت‌هاي فراواني با« دوزگي» هاي آذري دارند.‌ 
در افسانه‌هاي تركمني، به‌طور كلي از زندگي، قهرماني‌‌ها و مبارزات طبقات زحمتكش و محروم اجتماع سخن به ميان مي‌آيد.‌ آرزوي قهرمان جامعه‌‌ي فئوداليته‌ي عشايري تركمني در افسانه‌ها، نجات بخشيدن خلق قبيله‌ي خوداز چنگال فئوداليسم وتحكيم، و يا رسيدن به وصال دختري از ميان قشرهاي بالاو محدود اجتماع است.‌
قهرمانان عموماً با ديو، پري، جن و حيوانات ترسناك روبرو مي شوند و همه‌جا بر آنان وديگر موانع آسايش ملت خود، چيره مي‌گردند.‌ 
افسانه‌هاي تركمني، همه‌ي خصوصيات افسانه‌هاي« تركي» و«آذري»را دارا هستند و از حيات و فولكلور بوميان «تركمنستان» نيز تأثير پذيرفته‌اند.‌ 
مي‌توان گفت كه تقريباً در همه‌ي افسانه‌ها و قصه‌هاي تركمني پاي حيوانات به ميان كشيده مي‌شود و گاهي آن‌ها نقش قهرمانان اول افسانه‌ها را دارند.‌ 
در بيرون، مجموعه‌هاي فراواني از افسانه‌هاي تركمني منتشر شده است، در ايران مادامي كه آن‌ها از سينه‌هاي خلق گردآوري و تدوين نشوند، بحث درباره‌شان سودي نخواهد داشت.‌ 

3- آتالارسؤزي:
مردم تركمن، مالك گنجينه‌ي عظيم از ضرب المثل‌ها، تعبيرات و كنايات هستند كه مجموعه‌اي ا‌ست از تجربه‌ها و انديشه‌ها، نصايح و حكم اجداد آنان.‌ و مثل همه‌ي قبايل ترك‌زبان‌، به آن‌ها « آتالارسؤزي » نام مي‌دهند يعني، گفته‌هاي پيشينیان.‌ 
چند نمونه:
1) اكمه بيچر‌سنگ، غاز ما دو شرسنگ ( در آذري اؤزگييه قويوقازان، اؤزودوشر) يعني: «چاه، مكن خودت مي‌افتي.‌» 
2) يتيم اوغلان‌ايت بولار، اؤلمسه يغيت بولار.‌ يعني: «پسر يتيم اگر زنده ماند، جوانمرد مي‌شود.‌» 
3) باي بايا بئره‌رحوداي‌دا بايا بئره‌ر.‌ يعني: «بيگ به بيگ مي‌بخشد خدا هم به بيگ.»‌ 
4) سوگئده‌ر داش‌غالار، ياد گئده‌ر غارداش‌غالار.‌ يعني: «آب سرازير مي‌شود و سنگ بجا مي‌ماند، بيگانه مي‌رود و برادر مي‌ماند.‌» 
5) دئوتلي ‌دئولت‌آرار، دئولتسيز وطن‌آرار.‌ يعني: «دولتمند در فكر ثروت خودش است، اما فقير در انديشه‌ي دفاع از وطن.‌» 
6) باشدا عاغيل بولماسا، ايكي‌آياغا گوچ دوشر.‌ يعني: «اگر در سر آدمي ‌عقل نباشد، باد روی پايش خيلي سنگين مي‌شود!»
7) جماغاتينگ گؤربولسا، سنده گؤزونگويوم.‌ (درآذري‌: بير كند‌ي گؤردون هامي كور؛ سنده كور.‌ ) يعني: «اگر جماعتت كور بود، تو هم يك چشمت را ببند.‌» 
8) آرقالي كؤپك قورت باسار.‌ يعني: «سگي كه به پشت و كمك اميدوار باشد بر گرگ چيره مي‌شود.‌» 
9) آرينين زهريني چكمه دين، بالين‌غادريني‌نه بيليسن؟ يعني: «كسي كه نيش زنبور را نبيند، قدر عسل را نمي‌داند.‌»
10) ايشله‌مه ديك، ديشله‌مز.‌ يعني: «هر كس كار نمي‌كند، نمي‌خورد.‌» 
11) يامان گونلر ‌ياغشي بولار.‌ يامان آدام ياغشي بولماز.‌ يعني: «روز‌هاي بد، خوب مي‌شوند، اما آدم بد خوب نمي‌شود.»‌ 
12) داغ باشي دومانسيز بولماز، ائر باشي حايالسيز.‌ يعني: «سر كوه بي‌مه نمي‌شود، سر جوانمرد بي‌غوغا.»‌ 
13) سوتده‌آغزي بيشن، سووي ؟‌ايچر.‌ يعني: «كسي كه وقت خوردن، دهانش سوخته، آب را با احتياط مي‌خورد.‌» 
14) قيليچ ئوزغينيني كسمز.‌ يعني: «شمشير غلاف خود را نمي‌برد.»‌ 
15) مين غايغي، بيرايش‌ بيتير‌مز.‌ يعني: «هزار دلسوزي و زاري، يك‌كار به سامان نمي‌رساند.‌» 
16) أري ناميس اؤلدوره‌ر، تاوشاني غامچي.‌ يعني: «شوهر را ناموس مي‌كشد، خرگوش را شلاق.»
17) اؤزبك، اؤزونه‌بك، يعني: «اوزوبيگ، بيگ خودش است.‌» 
18) ياتان اؤكوزه‌اييم يوق.‌ يعني: «گاوي كه بخوابد گرسنه مي‌ماند.‌» 
19) آجين تانريسي يوق.‌ يعني: «گرسنه خدا ندارد.‌» 
20) ايل بيلن كسيلن بارماق قاناماز.‌ يعني: «از دستي كه همراه مردم بريده شده، خون نمي‌آيد.»‌ 
21) ايل بيلن توي دا بايرام.‌ يعني: «جشني كه با مردم برپا شود عيد است.‌» 
22) ياغلي گونونگ يادياغشي، يامان گونونگ قارينداش.‌ يعني: «در خوشي وجشن، بيگانه نزدت مي‌آيد، در روز‌هاي تنگ برادر و خودي.»‌ 

4- متل:
«متل» در فولكلور تركمني به چيستان و معما اطلاق مي‌شود كه در آذري«تاپماجا» گوييم.‌ اين شاخه، بيش از شاخه‌ي ديگر ادبيات شفاهي تركمني با حيات چادرنشيني و عشايري اين مردم وابستگي دارد:
« يئدي قويون بيرغوزو، 
دوغسان بير بلادان ساقلار.»

يعني: «هفت گوسفند و يك بره، آدم را از نودويك بلا نگه مي‌دارد.‌ »
در اين چيستان.‌ مي‌خواهد به پالتو و پوششي كه از پوست هفت گوسفند و كلاهي كه از پوست يك بره درست مي‌كنند تا در 91 روز سخت زمستان آن‌ها را محافظت كند، اشاره بنمايد.‌ فولكلور تركمن، زمستان را نود روز مي‌داند و در شعر‌هاي عاميانه مكرر تصريح مي‌شود.‌ 
1)« بيز، بيزديك،
بيرتوپا قيزديق.
بيزي بوزدولر،
بیر ایپه دوزدولر.»
يعني: (ما چند تا دختر بوديم.‌ ما را درهم كردند، به يك نخي چيدند.‌)
كه منظور ني‌ها‌يي‌ است كه قسمت پایين آلاچيق‌تركمني با آن‌ها بافته مي‌شود.‌ 
2) «تور كوچوغوم، اؤيه‌آيلائيت يات كوچوغوم.‌»
يعني: (سگکم پاشو، دور خانه بپيچ و بخواب.‌)
و جواب آن «اورغون» طناب‌هاي كلفتي ا‌ست كه آلاچيق را در مقابل باد و توفان برپا نگه مي‌دارد.‌ 
3) «قليجي موندان اورسام، عارابدا شانگلاراوجي.»
یعنی: (شمشير را اين‌جا كشيدم، در عربستان درخشيد) 
جواب: رعدو برق
4) «قارانگقو ايچرده قاپلانك گورلر.» 
یعنی: (در تاريكي پلنگ مي‌غرد.‌ ) 
جواب: سنگ آسيا
5) «آي اميردن اميردن،
ياقان اودو كوموردن.
غوشلاردا بيرغوش گوردوم،
يومورتاغاسي دميردن.»
یعنی: (از امير، از امير، آتش سينه‌ات از زغال.‌ در ميان مرغان مرغي ديدم.‌ تخمش از آهن) 
جواب: تفنگ
6) «اوراسيندا آت چاپار»
یعنی: (در وسط اسب مي‌تازد) 
جواب: زبان
7) «بير آتيم بار يور تاغان
توربا-تاغار يير تاغان.»
یعنی: (اسبي دارم كه يورقه است و توبره و كيسه‌ها را سوراخ مي‌كند.‌ ) 
جواب: موش
9) «گل‌ديسم گلمز، گلمه ديسم گلری.»
یعنی: (وقتي مي گويم بيا نمي‌آيد، وقتي مي‌گويم نيا، مي‌آيد!) 
جواب: لب
10) «بير غوش توتدم جاني يوق،
اؤلدورسمده قاني يوق.
ايچينده اوچ يورتغا بار،
ساناسام داساني يوق.»
یعنی: (مرغي شكار كردم كه ‌بي‌جان بود و اگر مي‌كشتم خونش نمي‌آمد.‌ تويش سه تخم ديدم و اگر مي‌شمردم حساب نداشت.‌ ) 
جواب: خربزه
11) «گؤك اسغه دووپ، گؤغه سلام اپيرديم.»
یعنی: (آسمان را پارچه‌ي سياهي گرفته، به آسمان سلام فرستادم.‌ ) 
12) «ئوزي بيرغاريش، ساقغالي‌ايكي غاريش»
یعنی: (خودش يك وجب، ريشش دو وجب).‌ 
جواب: سوزن و نخ
13) هانتدان هونتدان، سسي گلر كنددن» 
یعنی: (وقت و بي‌وقت صدايش از ده مي‌آيد.‌ ) 
جواب: خروس

5- آيديم:
1) مهمترين بخش ادبيات شفاهي مردم تركمن است كه اكثراً به وسيله‌ي باغشي‌ها ابداع مي‌شوند و شيوع مي‌يابند.‌ 
آيديم معناي سخن« موزون و منظوم» را مي‌دهد و حاوي عشق ، قهرماني، زيبايي‌هاي طبيعت و ستايش حيوانات- به‌خصوص اسب- است.‌ باغشي‌ها همه‌ي«غوشغي»‌هاي خلق را نيز با ترنم در آهنگ‌هايي به اسم«يول» به شكل آيديم درمي‌آورند.‌ 
«اسپنسكي» پس از مطالعات فراوان درفولكلور تركمني، آيديم‌ها را به انواع زير تقسيم كرده است:
1- منظومه‌هاي ديني.
2- آيديم‌هاي بحران، شكوه و شكايت.‌ 
3- ترانه‌هاي شكارچي‌گري.
4- عشق و محبت.
5- تربيتي و اخلاقي.
6- شعر‌هاي تاريخي.
در ميان همه‌ي قبايل تركمن، آيديم‌ها روايات يك‌گونه و مشتركي دارند وفقط در سال‌هاي اخير در ايران، كلمات و تعبيرات بيگانه به زبان تركمني داخل شده است.‌ 
2) در اين ترانه‌ها، به اسامي امكنه و مناطقي كه تركمن‌‌ها قرن‌ها پيش، از آن‌ جا گذشته و به تركمنستان سرازير شده‌اند برمي‌خوريم كه از ديرساليِ آن‌ها حكايت دارند:
« خورجونك مانغيشلي حالي- 
دونيه‌گه سيغماز مثالي .‌ .‌ .‌ 
هؤر‌ه‌له غوربان هؤره‌له.‌ .‌ .‌ 
اؤروشين بالكان هؤره‌له .‌ . .» ‌ 

3) تركمن در ترانه‌هاي خود برای« اسب» جايگاه وسيعي قایل است.‌ 
« جان ساقغار‌آت، مال ساقغار‌آت.‌ 
داغ آشاندا بلله نير سينگ،
قارا‌نگلقيدا آلغير اودسام،
ساپا توروپ ساللانير سينگ.
غايچي غولاق نزديك بئلينگ،
شهرتي سن بيزينك ايلينگ.
گؤك ميدانلي اؤزون يئلينگ،
اوتون اوتلاپ ياللانيرسان.»

یعنی: جان من، مال من، اسب پيشاني سپيد من! وقت سرازير شدن از كوه شناخته مي‌شوي، وقتي كه من در تاريكي مرغي شكار كردم.‌ تو كه كمري باريك و نيرومند داري، آبروي ايل ما هستي.‌ تو را سراسر سال چمن‌زار‌هاي سرسبز رامشگاه باد كه نيرو بگيري.‌ 
4) تركمن در ترانه‌هاي خود، مفتون زيبايي‌هاي طبيعي سرزمينش است.‌ 
«دويه حايوان گلر كوله-كوله آغناپ،
خاطار دوزوپ گئور اؤز يئرين ‌ايرلاب.
تورومو تايلاغي باري عزم باغلاپ،
اگره‌تين ياغ ياسان مكا‌نيم داغلار.‌ 
غويون حايوان تاياق تاشلام ياييلياز،
غالينليقدان اونون باشي اويولماز.‌ 
داتليليقدان غوزو اَتي ‌اييلمز.‌ 
اتلرين غورغاني مكانيم داغلار.‌» 

یعنی: اي جولانگاه من اي كوه‌ها كه شتران و گوسفند‌انم، گروه‌ گروه بر آغوش تو سرازير مي‌شوند و قطاران قطاران، بر چمنزار‌هایت مي‌آسايند و گوشت بدن‌شان موج مي‌زند.‌ 
اي جولانگاه من! اي كوه‌هاي مكان جوانمردان! كه گلوي گله‌ها‌يت از بس پرگوشت‌اند، بريده نمي‌شود و گوشت بره‌هايت از بس لذيذند خورده نمي‌شود!
5) و زماني كه اورا به‌جبر و زور به‌دست ديار غربت وا مي‌سپرند، خطاب به وطنش چنين مي‌گويد: 
«غايتا-غايتا گلدي پرمان،
بيز آيريلديق يئردن آرمان.
بيتن اوتي باري درمان،
غال ايندي مكان غال ايندي.»

یعنی: به تكرار فرمان دادند، غمين و ناآسوده از تو جدا شديم، تو بمان! اي وطن تو بمان كه گيا‌هانت همه شفا بخشند.‌ 
«سوجووالين كسه سيندن اوتلاسام،
كول بولادا شونگ استوندن آتلاسام،
يا پينچامي شول يئرلرده يادسام.‌ 
سنه بالاد گسين آيريلان سوجووالي!»

یعنی: اي سوجووال- در تركمن صحرا- بلا بر تو ببارد كه ما راجدا كردي؟ كاشكي بر آغوش تپه‌هايت بار ديگر مي‌آسودم، از روي شمعت وقتي كه خاكستر مي‌شد مي‌پريدم و پروانه‌هايم را به ياد مي‌آوردم.‌ 
به‌طور كلي به اسم برخي از قهرمانان تركمني، فقط در ترانه‌ها برمي‌خوريم كه قهرماني‌ها و مبارزات‌شان به‌شايستگي ستوده مي‌شود.‌ مثلاً دو قهرمان«اسل‌بك‌باتير»و«اركه باتير» كه سال‌ها پيش از اين، عليه خان‌ها و فرمانروايان«قالماق»شوريده بودند هنوز از خاطر مردم تركمن«استاوروپول» زدوده نشده است.‌ 
7) و از اين‌گونه شعر‌هاي حماسي كه بگذريم، مي‌رسيم به ترانه‌هايي كه، از عشق و دلدادگي و محبت سخن مي‌دارند.‌ در اين نوع ترانه‌ها، عموماً دختر و يا زن جوانِ زيبايي، تجسم بخشيده مي‌شود و از تلخي جدايي و هجران سخن به ميان مي‌آيد:‌ 
« سياهدان غاراگؤزلري،
شيريندن داتلي سؤزلري.
قيللادا آچيق يوزلري،
بير عاجاييب جانان گؤروندي!
ماهي جووان تور‌كمن غيزي،
مون گلنه دگه‌ر بير نازي.
سازلانيب آچيق آوازي،
بير عاجایيت گول گوروندي!»

یعنی: عجايب دلبري، ديدم كه چشمانش سياه‌تر از سياه بود، كه سخنانش و لبانش شيرين‌تر از شيرين بود كه رخسارش رخشان‌تر از طلا بود!‌ ماه نورس، دختر تركمن كه يك نازش از هزاران عروس، دل‌رباست، كه صدايش رسيده و زيبا‌ست، كه عجيب گلي دلنشين است!
« من بير اوادان جوودان گوردوم،
ميثلي آيا-گونه منگزه‌ر.

شوهله‌سي اذله‌مه دوشن،
ايشقي جووهر غاشا منگزه‌ر.
غارا گوزي، آلمايوزي،
ايسپاهان پاديشاه غیزي،
ميثلي ‌آي چمنه منگزه‌ر.

نه اوودان عاغلي-هوشي،
نه عاجابدير توماشاسي.
اون سككيز گلن ياشي،
ميثلي طوطي غوشامنگزه‌ر.

سوچوليه‌ر ييغيت ديلي،
غوچماغا لاييقدير بئلي.
آچيليبدير باهار كولي،
ممه‌سي آرميدامنگزه‌ر.»

یعنی: دختر آبادي ديدم كه به ماه آفتاب ميمانست كه شعله‌اش روي دستم افتاده بود و چونان روشنايي خورشيد بود.‌ 
سيه چشمي كه گونه‌هايش مثال سیب بود، خودش دختر پادشاه اصفهان و به ماه چمن مي‌مانست.‌ 
زيبا رخ باهوش و باعقلي كه تازه پا به هجده سالگي گذاشته بود و به طوطي مي‌مانست.‌ 
زبانش نمكين وكمرش شايسته‌ي در تنگ كشيدن بود.‌ بهارش بود.‌ و پستان‌هاش به امرود مي‌ماند.‌

له‌له:
«له‌له» به ترانه‌هايي گفته مي‌شود كه دختران تركمن شب‌هاي ماهتابي گردهم مي‌آيند و مي‌خوانند و آرزو‌هاي زندگي خود را در آن‌ها مي‌گنجانند.‌ 
«ساري دونونك ساتايين،
ساغ يانينگدا ياتايين!
سن گونشه يانارسينگ،
غولوم كؤلگه توتايين؟

سود گره‌ك غايماق گره‌ك،
غايماغي يايماق گره‌گ.
غيزي يادا بئره‌نين،
گؤزيني اويماق گرك!

ساري دونين گئييپسين،
تلره سؤيله نيبسينگ.
آه وزارين من چكسم،
سن نمه سارالاپسينگ.

آي‌آيدينگ حوش گئجه‌سي،
يارغويني بوش گئجه‌سي.
ياريم اوندا من بوندا،
آرميز اداش گئجه‌سي.

گؤزه‌نكدن یاتما اوغلان،
گؤزينگ غاشينگ قاتما اوغلان.
مني سنگا بارمازلار،
ايچيم باغريم ياقما اوغلان.

بويلاديم آبويلاديم،
تويدوك چاليب اويناديم.
ياد ائللرين بؤورونده،
ياليق چكيب آغلاديم.»

یعنی:
پيرهن زردم را درمي‌آورم، در طرف راست تومي‌خوابم، اگر آفتاب اذيتت كند، دستم را سايه‌بانت مي‌كنم!
كسي را كه دختر خود را به بيگانه مي‌دهد، چشمش را بايد درآورد.‌ 
پيرهن زردت را پوشيده‌اي، به گيسوان من دل بسته‌اي.‌ آه و زاريت را من مي‌كشم، تو چرا رنگت زرد شده است؟
اي شب ماهتابي زيبا! آغوش يار من خالي‌ست.‌ يارم در آنجا، و من در اين‌جا، تو اي شب دلسنگ كه ميانمان ايستاده‌اي!
پسر! از سوراخ نگاه كن، به من چشمك نزن، مرا به تو نمي‌دهند.‌ دلم را آتش مزن!
قد كشيدم و قد كشيدم، ني زدم ‌و رقصيدم، دركنار سرزمين بيگانه، دستمال گرفتم و گريستم.‌ 

«له‌له»‌ها زياد و متنوعند و در اين‌جا فقط نمونه داده شد.‌ از پس آن‌ها مي‌رسيم به انواع ديگر ترانه‌هاي تركمني:
آغي: 
« آغی » به شعر‌هايي كه در روز‌هاي مصيبت و مرگ كسي خوانده مي‌شود، ترانه‌هاي جشن و عروسي، شعر‌هاي مخصوص كودكان، ترانه‌هاي ايام مخصوص سال، لالايي‌ها و جز آن گفته می‌شود، كه در اين‌جا براي پرهيز از اطناب، فقط يك ترانه‌ي مخصوص كودكان و چند لالايي مثال می‌آوریم:
«غايرادان گليدن بئش گئچي،
هائي مونينگ ائركجي.
ائركجي داغا گئتدي،
هاي‌هايلاديم گلمه‌دي.
چيگيتی بئرديم اييمه‌دي،
چيگتيم تاتا بئرديم.
تات مانگا غات بئردي،
غاتانجيغيم غيريلدي.
سوري يوپگه دوزولدي.‌ .‌ .‌» 

یعنی‌: از بالاي كوه پنج بز مي‌آمد.‌ پس كو نر اين بز؟ نرش رفت به كوه.‌ هراي زدم نيامد، ارزن دادم نخورد، ارزن را دادم به تات، او به من بال و پر داد.‌ بالم شكسته، گلّه آمد .‌ .‌ .‌ 
نمونه‌هايي از لالايي‌ها و ترانه‌هاي مادران تركمن:
« منيم بالليم آپاقدير،
هم گولدور، هم يارپا قدير.
شو بالليمي سؤيمه‌ين،
سول گوزومده تورپاقدير.

اوغلوم آدي امان دير،
داغلار اؤنو دومان دير.
يارين وئره‌ن أوزويگو،
بارماغيندا دوراندير.

منيم بالليم باربولار،
هر الينده ناربولار.
تويدان توپا گزنده،
قيزلار خيريدار بولار!

آللاي- آللاي آللاسي، 
آغريماسين كله‌سي.
غايپدان گلن ساييلين،
غابول بولسون دوعاسي!

آللاي آللاسي گلر،
ياتسا ايقوسي گلر.
اوزون- اوزون يولاردان،
دايي- دايزاسي گلر.

آللاي- آللاي آد ياغشي،
بير غايغي‌دان شاد ياغشي.
غادير بيلمز غار داشدان،
غادير يلجا ياد ياغشي.

آللالاسام ياتيبدير،
گول ياسيسغا باتيبدير.
اوياتگديرمان يانگنگسي،
يانگيجا اوقا گئديبدير.

آللالاسام بال يالاق،
اؤز غولاني ايل يالاق.
اؤز بالليمي سؤيه‌مده،
بيرياشاجيق گول يالاق.

منيم بالليم ياز اوغلان،
جبه‌سي دولي هوز اوغلان.
آت باقماغا گئدنده،
يولي قيز اوغلان.»

یعنی:
فرزند من قشنگ است،
گل است و گلبرگ است.
كسي كه بچه مرا دوست ندارد،
در چشم چپم خاك است.

اسم پسر من آمان است،
كوه‌هاي بلند را مه فرا مي‌گيرد.
انگشتري يارش،
هميشه در انگشتش است.

بچه‌ی من داماد مي‌شود،
در هر دستش يك انار نگه مي‌دارد.
وقتي كه در جشن‌ها مي‌گردد، 
دخترها چشم به او مي‌دوزند.

اي خداي، خداي خداها،
سر اين بچه‌ام درد نكند.
دعاي سائل دم در،
پذيرفته باد!

لالايي‌ها لالاها مي‌آيد،
اگر بياسايد خوابش مي‌آيد.
از راه‌هاي خيلي دور،
اسب‌ها و تحفه‌هايش مي‌آيد.

لالا، لالا، اسمت خوب است،
ازغم و اندوه، شادي خوب است.
از برادري كه قدر نمي‌داند،
بيگانه‌اي كه قدر بداند خوب است.

لالا گفته‌ام خوابيده است،
توي بالين گل رفته است.‌ 
بيدارش نكنيد كه مادرش را هم،
نزد خودش خواب ربوده است.‌ 

لالا مي‌خوانم مثل عسل،
دايه‌ي بچه‌ام از خود ايل است.
من بچه‌ي خودم را دوست دارم،
مثل شكوفه‌‌ي يك گل.‌ 

پسر من بهار است،
جبه‌اش پر از گل است.
وقتي كه مي‌رود اسب نگاه كند، 
دخترها سر راهش صف مي‌بندند.

 

1. درگويش تركمني ، اكثرمصوت‌ها دو صورت كشيده وكوتاه دارندو حرف‌هاي‌«س ، ز»صداي مخصوصي هم دارند كه درالفباي موجود، نشاني براي آن‌ها برگزيده نشده است. تنها نون ويژه تركمني با علامت« نگ»نشان داده مي‌شود.‌ به تبعيت از روش مرسوم در شكل« غ» نماينده مي شود.‌
2. «قارابالخان» نام دهستاني در شمال شرقي گنبد قابوس نيز است.‌ هم‌چنين به كوه‌هاي كه در مشرق تركمنستان خفته، بالخان نام داده شده است.‌ 

3. «آللاي» همان«لالاي» است ولي در بعضي جاها به معناي«خدا»گرفته مي‌شود.‌

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید