آشنايي با سازه ديوان قوتادغوبيليک

قوتادغوبيليک از نظر لغوي ترکيبي است از قوت(سعادت) ، اد(پسوندي براي انجام فعل)، غو(پسوندي براي بيان انجام دهنده فعل) بعلاوه واژه بيليک(دانش) از مصدر بيلمک(دانستن). قوتادغوبيليک به معناي «علم مربوط به اتصال انسان به سعادت» و در بيان کوتاه به معناي «سعادت نامه» است. شاعر ، خود در بيت 350 نام ديوانش را "قوتادغوبيليک" مي­گذارد تا براي ديگران خوشبختي (قوت) بيآورد و راه صحيح را بنماياند.

قوتادغوبيليک بعد از سنگ نبشته هاي اورخون (سال 732 م.) دومين نوشته کهن ترکي (1069 م.) و نخستين دست نبشته زبان ترکي در دوره اسلامي و نخستين کتاب ترکي است که تاکنون اثبات شده است. ديوان لغات الترک تنها به فاصله اندک 3 ساله(1072م.) به عنوان سومين اثر کهن ترکي محسوب مي شود. البته شيخ محمود سالها پيش از يوسف، گردآوري ديوان لغات الترك را شروع كرده بود اما تدوين يك چنين ديوان بزرگي طبيعتاً زمان زيادي مي برد. لذا اتمام آن سه سال بعد از تنظيم و تدوين قوتادغوبيليك اتفاق افتاد. در اين زمان و در همين شهر، کتاب بزرگ ديگري به نام تاريخ کاشغر به دست امام ابوالفتوح(وفات 1083م.) تحرير مي شود.

ديوان سترگ قوتادغوبيليک در سال 462 ق. (448 ش./1069م.) توسط دانشمند جامع العلوم خاص حاجب کبير، يوسف بالاساغوني به رشته نظم درآمد. تاکنون از روي مقابله سه نسخه خطي موجود از اين ديوان، 6645 بيت از آن محرز شده است اما تعداد واقعي ابيات آن معلوم نيست. ابياتي از آن ناخواناست و شايد ابياتي باشند که در اين سه نسخه نيآمده باشند.

از نظر سازه شناسي، سازه و بدنه اصلي قوتادغوبيليک ، شامل 6520 بيت در 82 باب در قالب عروضي و در بحر متقارب مثمن مقصور(فعولن فعولن فعولن فعول) منظوم شده است ولي به هجاي ترکي 6 و 5 نيز بسيار نزديک است. بعداً افزوده­هايي به اين سازه اصلي الحاق شده است که عبارتند از: «77 بيت به عنوان مقدمه منظوم در ابتداي ديوان، 125 بيت در 3 باب در انتهاي ديوان، فهرست بابهاي ديوان يا فهرست الابواب بعد از مقدمه 77 بيتي، مقدمه منثور در 38 سطر قبل از مقدمه». از آنجا که سازه اصلي و 125 بيت انتهاي ديوان متعلق به يوسف است، لذا ديوان قوتادغوبيليک را با 6645 بيت مي شناسيم.

هرچند بدنه اصلي ديوان از بيت اول تا بيت 6520 است، اما داستان اصلي با چهار نقش از بيت 398 تا 6424 گنجانده شده است.

125 بيت الحاقي به انتهاي ديوان توسط يوسف و پس از اتمام ديوان سروده شده است. اين سه باب از نظر موضوعي با 6520 بيت قبلي تفاوت دارد. اين ابيات پس از اتمام موضوع اصلي ديوان يعني مناظره هاي مکرّر بين چهار شخصيت ديوان، غالباً بيان احوالات شاعر، بيان مسائل اجتماعي مقارن با روزگار وي و موعظه­هاي شاعر به خوانندگان اشعارش است و به عنوان اختتاميه ديوان محسوب مي شود.

غير از تفاوت موضوعي دو فرق ديگر نيز در اين سه باب آخر وجود دارد: يکي آنکه اين 125 بيت برخلاف ديوان که يک مثنوي بلند است، در قالب قصيده سروده شده و انتهاي مصرع اول و مصارع زوج با هم مقفّي هستند. باب اول آن، به «يم»، باب دوم به «ايي» و باب سوم به «را» مقفّي شده اند.

تفاوت ديگر نيز در وزن شعري است. دو باب ابتدائي اين سه باب با 84 بيت، حتي از نظر وزن شعري نيز با تمام ديوان تفاوت دارد. اين دو باب داراي وزن «متقارب مثمن سالم» (فعولن فعولن فعولن فعولن) است درحاليکه تمام ديوان داراي وزن «متقارب مثمن مقصور» (فعولن فعولن فعولن فعول) مي باشد.  

در سرتاسر ديوان قوتادغوبيليک به کرّات خطاهاي عروضي خصوصاً اماله اصوات ترکي و نيم قافيه شدن بخاطر تطبيق آوائي حروف (نه تطبيق واقعي) و يا بخاطر هم قافيه شدن اصوات ثقيل و خفيفو ... ديده مي­شود. اين نقص، قصور يوسف نيست و يقيناً گريزي از اين خطاها در سرودن 6645 بيت ترکي در قالب عروضي نيست. در مثنوي­هاي بلند ترکي در قرون بعدي مانند گلشن راز ترکي شيخ الوان شيرازي نيز به کرّات به اين تغييرات آوايي و تطبيقات عروضي برمي­خوريم. بخاطر شباهت زياد اين عروض به هجاي 5+6 نيز هميشه در مثنوي­هاي ترکي تمايل شاعران به اين هجا را نيز مي­بينيم. در اين مثنوي بلند نيز به صورت خيلي بارز و تعدّد بسيار زياد مشاهده مي­شود که يوسف به قالب هجاي 5+6 برمي­گردد. در تمام ديوان به ندرت به رديف برمي خوريم.

سازه اين ديوان بصورت زير شناخته مي شود:

بخش A : مقدمه منثور 38 سطري از شخصي ناشناس.

بخش B : مقدمه منظوم 77 بيتي از شاعري ناشناس بسيار شبيه به خود ديوان.

بخش C : فهرست الابواب با تقسيم ديوان به 82 باب، تنظيم شده توسط شخصي ناشناس.

بخش D : بدنه اصلي ديوان شامل 6520 بيت.

بخش E : 125 بيت اختتاميه در انتهاي ديوان شامل 2 قصيده و 1 مثنوي توسط شاعر ديوان.

سه بخش ابتدائي مربوط به يوسف نيست. از روي لغات متعدد فارسي و عربي نثر ابتداي ديوان مانند خرد، پادشاه و ملک مي توان تشخيص داد که اين مقدمه در غرب توران و در نواحي نزديک به ايران بدان اضافه شده است. ناظم مقدمة 77 بيتي نيز تلاش زيادي کرده است تا دقيقاً مانند يوسف شعر بسرايد طوريکه تفکيک اين مقدمه از اصل ديوان سخت باشد و در اين کار نيز توانمندي خوبي نشان داده است اما استفاده او نيز از لغات غيرترکي مانند درود، رسول، مشرق، مليک، دوست، رعيت، هنر، آراسته، خلعت، بيان و خرد نشان مي­دهد که او، هم از نظر زماني و هم مکاني با يوسف فاصله داشته و بيشتر در شهرهايي نزديک به مرز ايران ساکن بوده است. در مقدمه منظوم هيچ نشاني از نويسنده، زمان و مکان آنها ياد نشده است اما اين مقدمه اطلاعات خوبي از قوتادغوبيليک و شاعر آن داده است. همين اشاره مقدمه منظوم که مي گويد: اين کتاب در بلاد تاجيک و چين و غيره بسيار شناخته شده و مقبول است، نشان مي­دهد که او سالها بعد از يوسف و معروفيت ديوانش اين مقدمه را به ديوان ملحق کرده است. از ديگر دلايل دوگانگي ديوان با مقدمه اين است که شاعر مقدمه متفاوت با يوسف، در تعريف چهار شخصيت و بناي اصلي ديوان، شخصيت سوم را خرد و شخصيت چهارم را قناعت معرفي مي­کند. درحاليکه يوسف آنها را اوکوش(فهم) و عاقبت بيان کرده است.

در مقدمه منثور تفاوت اين چهار شخصيت بيشتر شده و چنين نام برده مي شود: 1ـ عدل،  2ـ دولت،  3ـ عقل، 4ـ عاقبت. در مقدمه منثور نيز مستنسخ هيچ نشاني از خود، زمان خود و مکان خود به ما نداده و تنها در مورد معروفيت و مقبوليت قوتادغوبيليک سخن گفته است. او از بالاساغون، زادگاه يوسف ياد کرده و از اعطاي عنوان اولوق خاص حاجب به يوسف و معروفيت اين ديوان در ايران به نام «شاهنامه ترکي» خبر مي دهد، درحاليکه مقدمه منظوم تنها به «شاهنامه» تاکيد دارد.

بنا به ابيات 28 تا 30 مقدمه، اين ديوان در بلاد ديگر به نامهاي زير معروف بود: "ادب الملوک" در چين، "انيس الممالک" يا "آئين المملكه" درماچين، "زينت الامرا" در بلاد شرق، "شاهنامه ترکي" يا "پندنامه امرا" در ايران و "قوتادغوبيليک" در توران. بخاطر بيان گسترده مسائل اجتماعي و سياسي ، آنرا "سياست نامه"(يؤنه­تيم قورامي)، بخاطر تأکيد زياد بر مسائل شرعي و اخلاقي آنرا "اخلاق نامه" يا "پندنامه"(اؤگود يازيسي) هم مي­گفتند.

اين ديوان از نظر واژه شناسي يک ديوان بسيار سره و خالص در زبان ترکي محسوب مي شود. واژگان غيرترکي (عربي و فارسي) آن بسيار شاذّ و نادر و محدود به اصطلاحات دولتي يا مذهبي است.

 

مضمون قوتادغوبيليک

شاعر با ابتکار و ذکاوت بسيار خوبي با شخصيت دادن به چهار عنصر "عدالت" ، "سعادت" ، "عقل" و "عاقبت" در قالب "پادشاه" ، "وزير" ، "وزيرزاده" و "زاهد خلوت­نشين" ، ديوان خود را در قالب گفتگوي بين اين چهار شخصيت تنظيم مي­کند.

شاعر، پس از حمد و ثناي خدا و فرستادن سلام و درود به پيامبر اسلام (ص) و چهار خليفه، ضمن تعريف فصل بهار آنگونه که بين شاعران متداول بود، به تمجيد از شاه زمانه خود مي­پردازد. پس از اين مقدمات به محتواي اصلي ديوان يعني ديالوگ و گفتمان بين چهار شخصيت مجازي ديوان مي رسيم. آي دولدو، وزير دربار(در اصل سعادت) يک دانشمند مسلط به تمام علوم و فنون زمانه است که به عنوان يک مشاور امين، در کنار گوندوغدو، پادشاه مملکت (در اصل عدالت) کشور را به سعادت رسانده و رفاه عمومي و امنيت اجتماعي را به مردم هديه داده و رضايت خلق الله را جلب مي­کنند تا جايي که به قول شاعر، گرگ و ميش با هم زندگي مي­کنند. نام و آوازه اين پادشاه عادل در تمام کشور خود و بلاد همسايه گسترده مي­شود.

پادشاه آنچنان مجذوب نصايح و گفتار آي دولدو مي­شود که او را به دربار آورده و مقام خاص حاجب کبير را به وي اعطا مي­کند. در دربار ترکان خاقاني، «حاجب» ، «خاص حاجب» و «اولو خاص حاجب» (خاص حاجب کبير) سلسله مراتب درباري بود.

آي دولدو (سعادت) در زمان پيري از پادشاه(عدالت) اجازه استراحت در زادگاه خود را مي طلبد و پس از چندي پادشاه با تربيت فرزند او، اؤگدولموش(عقل)، او را جايگزين پدر مي کند(عقل جايگزين سعادت مي­شود) و مي­بيند هر آنچه پدر در هوش و زکاوت و اخلاق و شرع داشته، پسر هم داراست. پادشاه در دغدغه از دست دادن فرزند صالح وزير و مشاور سابق، از وي مشاوري ديگر استمداد مي­کند و وي اودقورموش، برادر زاهد و گوشه نشين خود(عاقبت) را معرفي مي­کند که خود دانشمندي بزرگ و عارفي دِيرنشين بود. پس از چندين بار مراجعتِ اؤگدولموش به کوه براي آوردن برادر زاهد و عالم خود به دربار عاقبت رضايت او را موقتاً جلب کرده و او را براي هم صحبتي و نصيحت شاه به دربار مي آورد و پس از رد و بدل شدن ديالوگي با مضامين بسيار عالي باز به کوه و دشت برمي­گردد. اودقورموش براي ماندن در دربار از پادشاه دو خواسته طلب مي­کند: عاقبت به خيري و عمر جاودانه! پادشاه نيز عاجز مانده و از رفتن وي ممانعت نمي­نمايد. اودقورموش (عاقبت) پس از مدتي چشم از جهان مي بندد و اين واقعه تأثير بسيار تكان دهنده­اي روي پادشاه(عدالت) و اؤگدولموش(عقل) مي­گذارد و آنها را وارد مرحله جديد مي­كند كه نتيجه آن اصلاح امور مملكت و خوشبختي مردم مي­شود.

بيان ديالوگ ها و گفتمانهاي رد و بدل شده بين اين چهار شخصيت تخيّلي توسط يوسف خاص حاجب در هزار سال پيش بناي محکمي از يک سياست و اخلاق است که هنوز هم اين گفته­ها قابل تأمل و اجرا است. 

خارج نشدن از مدار دين اسلام و عقل باعث شده است که محتواي اين ديوان براي هميشه ماندگار باشد.

 

 

ترکي قاراخاني و ترکي آذربايجاني

زبان ترکي قاراخاني و ترکي آذربايجاني در هزار سال پيش تفاوتهايي با هم داشته اند. حال اگر بخواهيم ترکي قاراخاني هزار سال پيش را با ترکي کنوني آذربايجاني مقايسه کنيم ، تفاوتها بيشتر خواهد شد. چراکه ترکي آذربايجاني هم در هزاره گذشته تغييرات زيادي داشته است. اينک با کمک زبان ترکي آذربايجاني به شناسائي اين گويش کهن ترکي مي پردازيم:

  • ابدال حروف

در طول زمان ، بسياري از حروف ترکي(فارغ از گويشها) به يکديگر تبديل شده است. اين تبديلات و تغييرات بين حروف متجانس(هم جنس) و متقارب(نزديک به هم) مانند «س ـ ز» يا «ب ـ م» اتفاق افتاده است. ذيلاً به تعدادي از اين ابدال­ها اشاره مي کنيم(کلمه اول قاراخاني و دومي آذربايجاني است):

ـ ک به گ : کلمک ←گلمک، کزمک←گلمک، کوموش←گوموش، کؤل←گؤل، کؤز←گؤز

ـ د/ذ به ي : آذاق←آياق، آذغير←آيغير، آذيرماق←آييرماق، بوذ←بوي، بذوک←بؤيوک

ـ ب به و : ائب←ائو، سوب←سو، سئبينمک←سئوينمک، يالبارماق←يالوارماق، بار←وار، بئر←وئر

ـ ب به م : بن←من، بينمک←مينمک، مونگوز←بوينوز

ـ م به ب : منگزه­مک←بنزه­مک، مونچوق←بونچوق

ـ ت به د : تابار←داوار، تاغ←داغ، تگمک←دگمک، تمور←دمير، تيريگ←ديري، تيل←ديل

ـ ق/غ/ک/گ به و : تاقاغو←تاووق، دوغوز←دوووز، قاغورماق←قاوورماق، سؤگمک/سؤکمک←سؤومک

 

  • اسقاط حروف

در طول زمان بعضي از حروف يا صداها از دل کلمه حذف شده است. مانند:

ـ سقط گ/ق: کرگک←گرک، امگک←امک، يومورتقا←يومورتا، قيسقا←قيسسا/قيسا، قولقاق←قولاق، قازقانماق←قازانماق، سچقان←سيچان، يالقان←يالان، ياوقان←ياوان.

ـ سقط گ/ق از پسوند ليگ/ليق: پسوند ليک براي ساخت اسم و پسوند ليگ براي ساخت صفت کاربرد داشته است که امروزه پسوند ليگ با اسقاط گ به لي تبديل شده است. مانند: آذاقليق←آياقلي، تانوقلوق←تانيقلي 

ـ سقط حرف و صدا : بيرله←بيله←ايله، قاغاداش←قاداش(قاداش= هم پدر، قارداش= هم مادر)، ياپورقاق← ياپراق، يوغورقان← يورغان، قوروقساق← قورساق، آليملا←آلما، ايککي←ايکي 

 

  • نشانه جمع: نشانه جمع لر/لار امروزي در ترکي قاراخاني «ت» و «ن» بوده است. مانند: اوغول←اوغليت ، تگين←تگيت، ار←ارن، اؤرت←اؤرتن
  • نون غنه بجاي نون ساده

از شاخصه هاي مهم ترکي قاراخاني ، وجود نون غنه(نگ) است که اکنون به نون ساده تبديل شده است. مثلاً بجاي سن مي نوشتند: سنگ. جالب است که از اين نون غنه چندين يادگار در زبان فارسي (به همان صورت که در زمانهاي گذشته وارد اين زبان شده است) باقي مانده است ولي در ترکي کنوني، نون غنه جاي خود را به نون ساده داده است. مانند درنگ(ديرنمک يعني به تأخير انداختن) يا بانگ(بان يعني آواز ، بانلاماق يعني آواز خروس).

 

  • حالات مختلف اسم(صرف اسم)

اسم در جمله نقشهاي مختلفي مانند مفعولٌ­عنه ، مفعولٌ­فيه و غيره به خود مي گيرد. در ترکي امروزين نشانه هاي هر کدام از اين حالات تقريباً محدود به يک نشانه شده است اما در ترکي کهن هر حالت داراي نشانه هاي غير واحد بوده است که ذيلاً بدانها اشاره مي کنيم:

ـ مالكيت: نينگ (آذ: ين). مثال: ارنينگ اؤپکه­سي اوچدي(خشم مرد فرو نشست).

ـ مفعولٌ­به(مفعول صريح): ني، ينگ، گ، اي (آذ: اي). مثال: بو ائوني ائوسينديمن(اين خانه را خانه خود پنداشتم)، آنينگ ائوين آرخاديم(به خانه اش سر زدم)، بو ار اول آچيق تودورغان(اين مرد آن گرسنه را سير کرد)، باشي تيگدي (سرش را تعظيم کرد). 

ـ مفعولٌ ­فيه (حالت مکاني): دا، تا (آذ: دا). مثال: ائوده تيکيشتي(در خانه ماند)

ـ مفعولٌ­اليه(مفعول غيرصريح): قا، گا، ا (آذ: ا). مثال: آشقا بارماق(براي غذا رفتن)، ائوگه باريرمن(به خانه مي­روم)، کؤزومه ننگ ايلردي(چيزي در چشمم رفت).

ـ مفعولٌ­عنه(حالت کاهنده، از مبداء): دين، تين، دا (آذ: دن). مثال: ياش کؤزدين ساورولدي(اشک از چشم ريخت)، تيلده چيخار ائدگو سؤز(از زبان حرف نيک برون آيد).

ـ مشايعت و همراهي: له، بيرله، ن (آذ: ايله). مثال: تونله بوليت اؤتنسه(گئجه ايله بولوت قيزارارسا)، بايات آدي بيرله(با نام خدا)، تيريگليگ آنين اؤنر(زندگاني همراه با او تمام مي شود).

 

  • درجات صفات

صفت برتر در ترکي قاراخاني با پسوند «راق/رک» (مانند ترکي کنوني) و صفت عالي آن با پيشوند «انگ»(در ترکي کنوني ان) ايجاد مي شود. مانند: بذوک(بزرگ)، بذوکرک (بزرگتر)، انگ بذوک(بزرگترين). آز(کم)، آزراق(کمتر)، انگ آز(کمترين).

 

  • شمارش

در اين ترکي، انواع اعداد صحيح، ترتيبي بصورت زير است:

بير، ايککي، اوچ، تؤرت، بئش، آلتي، يئتتي، سککيز، توقوز(1 تا 9)

اون، ييگيرمي، اوتتوز، ... ، يوز، مينگ، تومن(10، 20، 30، ... ، 100، 1000، 10000)

اون بير، اون ايککي، ... ، آلتميش ايکي، ... ، مينگ اوچ يوز، ... (11، 12، ... ، 62، ... ، 1300، ...)

بيرينچ، ايکينچ، اوچونچ، تؤرتونچ(بيرينچي، ايکينچي و ... هم صحيح است) (اولين، دومين، ...)

بيره­گو، ايکيگو، اوچه­گو، ... (هر يک، هر دو، هر سه)

ايکيز(دوقلو، دوتائي)، اوچگيل(سه تائي، سه قلو) ، ...

 

  • ضماير و صرف آنها

ضماير منفصل: من، سن، اول/آن ؛ بيز، سيز، آنلار

صرف ضماير: من، مني/منيگ(مني)، منينگ(منيم)، مانگا/مانگار(منه)، منده/منينگده(منده)، منده/مني­دين/ مينين/ مندن (مندن)، منين(منله)

ضماير متصل: يم، اي، سي/اي ؛ ايميز، اينگيز، لاري

ضماير اشاره: بو(اين)، بولار(اينها)، اول(آن)، اولار(آنها)

ضماير استفهامي: کيم؟(چه کسي؟)، نه؟(چه)، قايوسو؟(کدام؟)

ضماير خويش: اؤز، کندو/کندي (خود، خويش)

 

  • ترکيبات مختلف فعلي

اشاره به تمامي ازمنه افعال و ترکيبات فعلي در اين مجال مقدور نيست امّا بي فايده نيست اگر به ترکيباتي از فعل گلمک اعم از صفت، اسم و فعل اشاره کنيم تا به بسياري از گرامر و قواعد اين ترکي کهن پي ببريم. داخل پرانتز معادل ترکي آذربايجاني ترکيبات ارائه شده است:

کلمک(گلمک)، کلمه­لي(گلمه­لي)، کليگي(گله­جگي)، کلگولوک(گله­جکلي)، کله­سي(گله­سي)، کلمکسيز(گلمکسيز)، کلمه­گينجه(گلمه­گينجه)، کلمه­دين/کلمه­ديپ(گلمه­دن)، کلگوسوز(گله­جکسيز)، کليرمو؟(گليرمي؟)،کله(گله)،کلگه­لي (گله­لي)، کليبن(گلينجه)، کلگو(گلن چاغ)، کليپ(گليب)، کلگچ(گلر گلمز)، کلگن(گلن)، کلميشده(گلديگينده)، کلميشينگدين برو(گلديگيندن بري)، نلوک کلميشن(نئجه گلديگين)، کلميشي بار(گلمه­لي وار)، کلميش گون(گلن گونو)،کلمک گرک بيز(بيز گرک گلک)، کلور ارکن(گليرکن)، کلميش ار(گلن آدام)، کلده­چي(گليجي،گلن)، کله­گن (چوخ گلن)، کليگرک(گلمه­ک ايسته­ميشدي)، کليگلي(گلمک حاليندا)، کلگوچي (چوخ گلن)، کله­گن(گلميش)، کليگ(گليش، گلمه، بير دفعه گلمک)، کلدوگوم(گلديگيم)، کلدوکي(گلديگي)، کليشليگ(گليشلي)، کلگه­ليمت (گلمک ايچون)، کلدي ائرينچ(شايد گلميشدي)، آپانگ کلمه­سه(اگر گلمه­سه)، کلگور(گله­رک)، کله­يوک(گلدي)، کلمه­گو(گلمه­ملي)، کلمه­کين(گلمه­گي)، کلگيلي(گله­جک، گلمک حالي)، کلورمک(گتيرمک)، کلگيرمک(گلمک ايسته­مک آمما گلنمه­مک)، کلتورمک(گتيرمک)، کلين(گلين)

   

  • ادات(ظرف ها)

آز(آز)، اؤکوش/ياولاق/کؤپ(چوخ)، اوُش(آنجاق)، توتچي(همشه)، قايرا(يئنه)، ايمدي(ايندي)، ترک(تئز)، آستين (آلت)، اوستون(اوست)، آلتين(آلت)، اؤنگدون(قاباقدان)، اؤنگدين(ياخينا)، بوُرون(اؤنجه)، سولدين(سولا)، اونگدين (ساغا)، کئدين(گئري/گئري­يه)، آسرا(آلت/آشاغي)، آشاق(آشاغي)، قودي(آشاغييا)، اؤرو(يوخاري)، قارشو(قارشي)، کيي/کئد(سونرا)، باسا(سونرا)، آشنو(اؤنجه)، يوخارو(يوخاري)، کئرو(گئري)، برو(بري)، آنچا(ائله/اوجور)، آندا(اورادا)، آنداغ(ائله/اوجور)، مونداغ(بئله/بوجور)، موندا(بورادا)، اؤنگي(باشقا)، نئچه(نئچه)، نمه؟(نه؟/نمنه؟)، قانچا(هارايا)،   قاندا/قايدا(هارادا)، قاني(هارا)، قايو(هانسي)، ما/اوق/قوپ/تاقي(سيخي/لاپ/ادات شدت)، بيرله/بيله(ايله/ و)، آزو(يا)، کره­ک(گره­ک)، تاقي(داهي/دا)، آي(ائي).  

 

نسخه هاي خطي قوتادغوبيليک(فيلولوژي)

اکنون از قوتادغوبيليک تنها سه نسخه خطي در دنيا موجود است که به شرح ذيل مي باشد:

نسخه خطي وين: اين نسخه خطي در سال 1439 م. در هرات افغانستان نوشته شده است. الفباي آن اويغوري با خطي بسيار بد شامل 915 بيت در 185 است که 5 صفحه در انتهاي آن نوشته هاي شخصي ناسخ است. در اين 5 صفحه نوشته شده که اين کتاب در چهارم محرم 843 (1439 م.) يعني حدود 370 سال بعد از نسخه شاعر ، به اتمام رسيده است. اين نسخه توسط J.V.Hammer در سال 1796 از استانبول خريداري شده و به کتابخانه وين اهدا شده است. نخستين بار  A.Vambery (1832 تا 1913 م.) آنرا در مجارستان چاپ کرده و دانشمند آلماني روسي الاصل به نام V.Radloff (1837 تا 1919 م.) براي دومين بار آنرا چاپ مي کند. بعداً V.Thomsen (1842 تا 1927 م.) با مقايسه و اصلاح اين دو چاپ ، به چاپ جديد اين نسخه در سال 1897م. مي پردازد. گروه زبان و ادبيات ترکي T.D.K اين نسخه را در سال 1942م. چاپ مي کند که رشيد رحمتي آرات (1900 تا 1964 م.) هم در سال 1947م. آنرا به ترکي استانبولي برمي­گرداند.

نسخه خطي قاهره : اين نسخه با الفباي عربي و شامل 5800 بيت است که در سال 1896 توسط Moritz آلماني به کتابخانه قاهره اهدا شده و T.D.K در سال 1943م. آنرا در قالب 14+392 صفحه چاپ کرده است.

نسخه فرغانا : بزرگترين نسخه خطي در بين اين سه نسخه بوده و شامل 6095 بيت در الفباي عربي و در 445 صفحه است. اين نسخه در سال 1914م. توسط زکي وليد (1891 تا 1970 م.) از شهر نمنگاه از ايل فرغاناي ترکستان کشف مي شود و به روسها شناسانده مي شود. براي مدتي گم شده و باز در سال 1924م. توسط Fitnat اهل بخارا يافته مي شود. T.D.K در سال 1943م. آنرا در قالب 447+24 صفحه چاپ مي کند. اين نسخه اکنون در تاشکند قرار دارد.

 

الفباي اويغوري

الفباي اويغوري مانند الفباي عربي هم راست به چپ نويس است و هم حروف يك كلمه به هم متصل مي شوند. داراي 18 حرف است که براي زبان ترکي سره و خالص کافي است. در اين الفبا براي سه حرف "ب ـ پ ـ ف" يک حرف ، براي دو حرف "ک ـ گ" يک حرف و براي چهار حرف "اوْ ـ اؤ ـ اوُ ـ او" يک حرف استفاده مي شود.

در جدول زير حروف مصوت و صامت تركي اويغوري و معادل الفباي عربي آنها ارائه شده است. ملاحظه مي شود كه در اين الفبا نيز بسته به موقعيت آن در ابتدا ، وسط و انتهاي كلمه ، شكل حرف تغيير مي كند.

 

 

نمونه­ هايي از خط اويغوري و متن قوتادغوبيليک

نمونه 1:

بديهي­ترين كلمه اي كه در اين ديوان بايد دنبال كنيم ، "قوتادغوبيليك" است. اين كلمه با رسم الخط اويغوري بصورت زير نوشته مي شود. حروف از راست به چپ و متصل نوشته مي شود. آنها را تفكيك كرده و معادل هركدام از آنها را از روي جدول الفباي اويغوري استخراج مي كنيم تا نام ماندگار "قوتادغوبيليك" كشف شود.

 

 

نمونه 2:

نمونه زير از روي نسخه خطي وين كپي شده است و شامل ابيات 350 تا 353 مي باشد.

 

اگر بخواهيم ابيات فوق را با الفباي عربي بخوانيم ، چنين مي شود:

کيتاب آدي اوردوم قوتادغو بيليگ              قوتادسو اوليقليقا توتسو ائليگ

سؤزوم سؤيله­ديم من بيتيديم بيتيگ                     سونوپ ايکي آژوني توتغو ائليگ

کيشي ايکي آژوني توتسا قوتون              قوتادميش بولور بو سؤزوم چين بوتون

بو گؤن توغدي ايليگ تيديم سؤز باشي                 يؤروگين آيايين آي ائدگو کيشي

 

ولي اگر بخواهيم اين ابيات را بعد از هزار سال به تركي آذربايجاني برگردانيم ، چنين مي شود:

کيتاب آديني قويدوم «قوتادغو بيليک»   ؛  قوتلو اولسون اوخويانا ، اونا يول گؤسترسين

سؤزومو سؤيله‌ديم ، کيتابي يازديم          ؛    اوزانيب ايکي دونياني دوتان بير ال دير

آدام هر ايکي دونياني دئولتله الينه آلارسا ؛ قوتلو اولار ، بو سؤزوم چين دير

اؤنجه «گوندوغدو» حاکيمدن دانيشديم   ؛   بونو ايضاح ائدم ، آي ياخشي آدام!

 

منبع: کتاب قوتادغوبیلیک ، محمدصادق نائبی ، انتشارات تکدرخت ، 1394.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید