نقد کتاب یوسف و زلیخای فردوسی در فرهنگسرای بهمن تهران

عطري آغشته به قرآن

منبع مقاله: همشهری آنلاین

مريم ظفرمند

 

كتاب «يوسف و زليخا» منسوب به حكيم ابوالقاسم فردوسي كه متن علمي و انتقادي آن براي اولين بار به تصحيح دكتر حسين محمدزاده صديق منتشر شده است، در روز يكشنبه ۱۶ مرداد ماه از ساعت ۱۷ تا ۳۰/۱۹ ، در تالار مبارك فرهنگسراي بهمن مورد نقد و بررسي قرار گرفت.در اين برنامه دكتر حسين محمدزاده صديق، استاد دانشگاه و زبانشناس، مهندس مرتضي مجدفر پژوهشگر، نويسنده و روزنامه نگار و سيدحيدر بيات، محقق، قرآن پژوه و مؤلف كتابهاي قرآني حضور داشتند.
كتاب «يوسف و زليخا» ، منسوب به فردوسي، به اهتمام دكتر حسين محمدزاده صديق در ۴۰۲ صفحه تنظيم و از طرف انتشارات آفرينش منتشر شده است، اين كتاب شامل بخش هايي چون پيش سخن، نمونه خطي نسخه اصلي، مقدمه مصحح، متن يوسف و زليخا مطابق نسخه شماره ۱/۵۰۶۳ محفوظ در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران، تعليقات مقدمه، واژه نامه تطبيقي «يوسف و زليخا» و «شاهنامه» ، شرح برخي اعلام، فهرست اعلام و منابع و مقدمه انگليسي است.

000255.jpg

در برنامه نقد و بررسي كتاب «يوسف و زليخا» فردوسي، دكتر محمدزاده صديق درباره توجه علمي خاورشناسان، اديبان و تاريخ نگاران به اين اثر فردوسي گفت: نخستين بار «هرمان اته»   خاورشناس آلماني، بررسي اين مثنوي را در برنامه كار خود قرارداد و آن را در سال ۱۸۸۹ جزو انتشارات كنگره هفتم بين المللي خاورشناسان معرفي كرد، حتي او در جايي از تأثير «يوسف و زليخا» فردوسي در آفرينش شعراي پس از او مي گويد: «مهارتي كه فردوسي در نظم يوسف و زليخا به كار برد، سبب شده كه ... ناظم هروي از سرمشق اول، يعني منظومه فردوسي لااقل در يك جا به شايستگي ياد كند و قديمي ترين مقلد فردوسي در اين باب شهاب الدين عمعق بخارايي (م.۵۱۱ه) است.» (۱) 
اين استاد دانشگاه افزود: اين در حالي است كه بسياري از تاريخ ادبيات نگاران گذشته پيوسته سعي كرده اند كه سخني از «يوسف و زليخا» فردوسي به ميان نياورند و اگر هم جايي اشاره اي به آن داشتند، كوشيدند انتساب آن را به ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسي سراينده «شاهنامه» نفي كنند.
دكتر صديق ادامه داد: «يوسف و زليخا» فردوسي، آخرين بار در سال ۱۳۱۷ شمسي در تهران چاپ شد(۲) و پس از آن ديگر كسي به نشر آن اقدام نكرد. پيش از آن نيز يك بار در تهران در سال ۱۲۹۹ و يك بار در لكهنو و دوبار در لاهور به چاپ سنگي رسيده است. نسخه هاي خطي متعددي نيز از آن در آسيا و اروپا موجود است. «هرمان اته» مؤلف «تاريخ ادبيات فارسي» و خاورشناس آلماني نيز ۳۶۹۷ بيت از اين اثر را با مقابله چند نسخه خطي كه در دسترس داشته چاپ كرده است.(۳) 
وي به تذكره نگاران و سخن سنجاني كه از اين اثر فردوسي سخن گفته اند و آن را ستوده اند، اشاره كرد و گفت: تذكره نگاراني چون لطفعلي بيگ آذر بيگدلي، رضا قلي خان هدايت، كاتب چلبي، محمدعلي مدرس تبريزي، محمدعلي تربيت،  بديع الزمان فروزانفر و جز اينها به بررسي دقايق و ظرايف اين اثر فردوسي پرداخته اند و بارها آن را ستوده اند. در حالي كه اين اثر فردوسي در دوره رژيم گذشته مورد سوء استفاده قرار گرفت و اين منظومه والاجاي اخلاقي وي مورد بي مهري شديد جنايتكاران ادبي واقع شد. چرا كه شاه معدوم در نظر داشت برخي داستانهاي دروغ را با دو هزارو پانصد سال پشتوانه، جاودانه سازد و جانيان ادبي، تنها با ساختن چهره اي دروغين از فردوسي مي توانستند در اين نيت پليد شاهانه، او را ياري كنند و به سرمنزل مقصودش برسانند.
دكتر صديق به مقايسه «شاهنامه» و «يوسف و زليخا» فردوسي پرداخت و گفت:  فردوسي برخلاف شاهنامه كه آن را در جواني و ايام رفاه سروده، «يوسف و زليخا» را در دوران كمال و پيري و حتي در فقر و تنگدستي به نظم در آورده است، خود در اين باب مي گويد: ... نه زاغ است، صيد شكارش منم،/چرا خويش را در گمان افكنم./ كنون چاره اي بايدم ساختن/ دل از كار گيتي بپرداختن / گرفتن يكي راه فرزانگان/ نرفتن به آئين ديوانگان/ سر از راه وارونه برتافتم / كه كم شد زمن عمر و غم يافتم./
« هرمان اته »نيز حدس مي زند كه فردوسي هنگام سرودن «يوسف و زليخا» هفتاد ساله بوده است.« ي.ا.برتلس»(۵) خاورشناس روسي نيز مي گويد كه: فردوسي اين مثنوي را- كه اگر شاهنامه اش برجاي نمي ماند، از آن به عنوان نخستين منظومه در موضوع خود در تاريخ ادبيات ايران و يكي از شاهكارهاي ادبيات جهان سخن به ميان مي آمد- در هشتاد سالگي سروده است.
دكتر صديق ادامه مي دهد: اين در حالي است كه مجتبي مينوي در مقاله اي زير عنوان «كتاب هزاره فردوسي و بطلان انتساب يوسف و زليخا به فردوسي» (۶) قلم فرسايي مي كند و حدس مي زند كه اين اثر از آن شاعري از شعراي قرن پنجم هجري باشد و ذبيح الله صفا نيز پيرامون «يوسف و زليخا» فردوسي چنين داد سخن مي دهد: «در آغاز و انجام نسخ معمول يوسف و زليخا به بحر متقارب معمولاً  نساخ آن را به فردوسي نسبت داده اند و به همين سبب هم محققان اروپايي و بسياري از محققان ايراني در نهايت اشتباه بر اين عقيده رفته و خواسته اند ثابت كنند كه منظومه يوسف و زليخا از فردوسي مي باشد.» و همچنين مي گويد: «سبك شاعري، استعمال كلمات عربي زياد، سستي اشعار... خود دليل واضح و آشكاري است كه داستان منظوم مذكور متعلق به فردوسي نيست.»
دكتر صديق در اين باره توضيح مي دهد كه: فردوسي اين منظومه را به قصد تقرب به درگاه الهي سروده است و اگر منابع او در سرودن شاهنامه «گفته هاي باستان» و «افسانه هاي عجم» بوده است، در «يوسف و زليخا» متن قرآني و سوره يوسف را منبع قرارداده و نه تنها در كاربرد واژه هاي عربي و قرآني شرمي نداشته، بلكه در اين كار اصرار نيز مي ورزيده است، به طوري كه مي گويد:  زپيغمبران گفت بايد سخن/ كه جز راستي شان نبد بيخ و بن / بخواهم بدين قصه راستي/ كه در وي نيامد كم و كاستي...
اين استاد دانشگاه افزود: بدين گونه مي گوييم كه گوينده مثنوي والاجاي و گرانقدر «يوسف و زليخا» كه چون نگيني در آسمان ادب اسلامي ايران كه به زبان فارسي پرداخته شده است، مي درخشد،  ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسي است. او اين داستان اخلاقي و بزمي را نيز همانند شاهنامه در بحر متقارب سروده است كه هرمان اته در اين باره معتقد است، استعمال بحر متقارب كه وزن رزمي است در داستان بزمي از ابتكارات فردوسي است و اين كه بعد از او هم شاعري مبادرت به آن نكرده، خود دليل ديگري است كه منظومه «يوسف و زليخا» از اوست.
دكتر حسين محمدزاده صديق درباره نسخه خطي ارائه شده گفت: آنچه در اين كتاب تقديم علاقه مندان ادبيات اسلامي شده است، نسخه اي است از يوسف و زليخاي فردوسي كه در ۱۸ ماه رجب سال ۱۲۰۷ به خط نستعليق و به دست «عوضعلي» در كاغذ فرنگي استنساخ شده و داراي جلد تيماج مشكي مقوايي است. قطع آن رحلي به ابعاد ۲۰ سانتي متر (۱۳*۵/۲۴) است. اين نسخه پس از دو نسخه معروف موزه بريتانيا به شماره هاي ( Or 24093 ۶۹۶۴ Add) كهن ترين نسخه موجود از يوسف و زليخاي فردوسي به شمار مي رود.
دكتر صديق يادآور شد: پس از فردوسي، شعراي بسياري از جمله ناظم هروي، عمعق بخارايي، ركن الدين مسعود هروي، عبدالرحمن جامي و جز اينها از وي تبعيت كرده و هر كدام مثنوي «يوسف و زليخا» ساخته اند و حتي برخي از فردوسي به نيكي ياد كرده اند و يا آن كه مانند جامي در پرداخت روايات گوناگون قصه يوسف به روايتي كه فردوسي پرداخته است،  توجه عميق كرده اند و از او تأثير پذيرفته اند.
در ادامه برنامه نقد كتاب «يوسف و زليخا» فردوسي، مهندس مرتضي مجدفر درباره انتساب اين اثر به فردوسي صحبت كرد و گفت: قبل از رواج انتساب اين اثر به فردوسي، صاحب نامان بسياري با قاطعيت عنوان كرده اند كه اين اثر به قلم فردوسي است كه از آن جمله مي توانيم به كنگره هفتم بين المللي خاورشناسان اشاره كنيم كه در آن هرمان اته خاورشناس آلماني در سال ۱۸۸۹ ميلادي مثنوي «يوسف و زليخا» را اثر حتمي فردوسي نام برده است. در سال ۱۳۱۷ قمري «يوسف و زليخا»   فردوسي در تهران و به شيوه چاپ سنگي در ۱۶۷ صفحه مصور با مقدمه عبدالحسين خان السان الملك به چاپ رسيد. قبل از آن نيز اين كتاب بدون ذكر حتي انتسابي بودن آن به فردوسي، از طرف انتشارات دارالفنون به چاپ رسيد كه آن را اثر فردوسي عنوان كرد. همين اثر در ۱۸۷۹ ميلادي و باز هم بدون ذكر كلمه «منسوب به» در هند به چاپ رسيد و دوبار نيز در لاهور پاكستان يعني در سالهاي ۱۲۸۶ و ۱۲۸۷ شمسي به چاپ رسيده است. همچنين يك بار نيز در سال ۱۳۰۶ قمري در استانبول تركيه چاپ شد.
اين منتقد روزنامه نگار افزود: در هيچ يك از اين چاپ ها اشاره و نشانه اي از «منسوب به» وجود ندارد و نام سراينده آن فردوسي به صراحت آورده شده است. هر چند شايد دسترسي به اين آثار كمي مشكل باشد، اما با مراجعه به جلد چهارم كتاب فهرست نسخه هاي خطي فارسي كه توسط آقاي علي نقي منزوي كه از مفاخر ادبي كشورمان به شمار مي روند، تأليف و به وسيله كتابخانه مجلس شوراي اسلامي به چاپ رسيده است، مشاهده مي شود كه از صفحه ۳۳۴۲ به بعد، نسخه هاي خطي متعددي را از يوسف و زليخاي فردوسي با ذكر كتابخانه و محل نگهداري و نام كشور نام برده كه در هيچ كدام از آنها كلمه «منسوب به» وجود ندارد و همگي اين منظومه را اثر قطعي و حتمي فردوسي دانسته اند. همچنين در اين باره تذكر ه هاي متعددي وجود دارد كه از اين منظومه فردوسي در تذكره هايشان نام مي برند.
مرتضي مجدفر ادامه داد: همان طور كه از شواهد برمي آيد، اين اثر به طور قطع به فردوسي تعلق دارد و اكثر بزرگان و صاحب قلمان از گذشته تا حال به اين موضوع تأكيد داشته اند. اما داستان آغاز رواج «منسوب به» براي يوسف و زليخاي فردوسي توسط دو نفر از استادان يعني «مجتبي مينوي» و «ذبيح الله صفا» است كه نقش غيرقابل انكاري در اين ماجرا دارند. آن دو همواره كوشيده اند تا اين اثر را از فردوسي جدا نمايند. به طوري كه مقاله مجتبي مينوي در «هزاره فردوسي و بطلان انتساب يوسف و زليخا به فردوسي» ،  مؤيد اين موضوع است.
مينوي در اين باره مي گويد: اين اثر از آن شاعري از شعراي قرن پنجم است و عنوان مي كند، چون نام اين شاعر را نمي دانيم، بهتر است آن را يوسف و زليخاي «طغانشاهي» بناميم و علت آن را وجود تمهيديه در حاشيه صفحه اول يكي از نسخه هاي خطي (نسخه خطي محفوظ در كتابخانه پاريس) به طغانشاه عنوان كرده است. اين در حالي است كه اين نسخه خطي به پادشاه وقت عراق يعني «طغانشاه» كه تلفظ صحيح آن «دوغان شاه آلپ  ارسلان» است، تقديم شده است و احتمالاً  «طغانشاه» يا همان «دوغان شاه» حاكم خراسان بوده و به اشتباه حاكم عراق عنوان شده است.
اين منتقد درباره استدلال هاي نادرست آغازگران موضوع انتسابي بودن منظومه يوسف و زليخا به فردوسي مي گويد: شايسته بود تا اشخاصي چون مجتبي مينوي، مدرس گيلاني، سعيد نفيسي و ذبيح الله صفا كه آغازگران اين طرز تفكر بودند، لااقل مواردي هماهنگ و هم رأي با يكديگر عمل مي كردند، به طوري كه مدرس گيلاني مي گويد: اثر از آن فردوسي نيست و سروده فخرالدين گرگاني است و اين در حالي است كه سعيد نفيسي مي گويد اثر مربوط به شاعري به نام اماني است، در حالي كه در تاريخ ادبيات فارسي ۱۲ شاعر وجود دارد كه ادامه اسامي آنها «اماني» دارد و هيچ كدام در قرن پنجم نزيسته اند و اين در صورتي است كه مجتبي مينوي مي گويد اشعار در قرن پنجم سروده شده است. 
مشاهده مي شود تضاد قابل توجهي در استدلال ها وجود دارد. از طرفي ذبيح الله صفا مي گويد: اين كه مي گويند اثر كار فردوسي است، اشتباه است. كار، كار يك نساخ بي سواد بوده و به دليل فقدان وجود چاپ، در كار نسخه برداري و رونويسي اشتباه شده است و نساخ هاي بعدي و معاصر نيز از آن پيروي كرده اند.
وي همانطور كه عنوان شد استدلال مي كند كه چون در يوسف و زليخا كلمات عربي وجود دارد و فردوسي هيچ گاه كلمات عربي به كار نمي برد، پس اين اثر از آن فردوسي نيست. در حالي كه فردوسي، اين اثر را به قصد تقرب به درگاه الهي و روي آوردن به قرآن سروده است كه پيشتر به طور كامل بر اين موضوع اشاره شده و قطعاً  اين استدلال نيز نمي تواند درست باشد.
در ادامه، مجدفر به سرنوشت يكي از زبانشناساني كه اثبات كرد اين منظومه از آن فردوسي است، اشاره كرد وگفت: مرحوم دكتر عبدالرسول خيام پور كه تحصيل كرده كشور تركيه است و عنوان پايان نامه اش «يوسف و زليخا در ادبيات فارسي و تركي» است، اثبات مي كند كه يوسف و زليخا سروده دوم فردوسي پس از شاهنامه است. اما ذبيح الله صفا در اين باره به گونه اي ديگر بحث همان طغانشاهي را پيش مي كشد و مي گويد: چون در يكي از نسخه هاي خطي (نسخه پاريس)، تمجيديه اي خطاب به طغانشاه وجود دارد، اين اثر به طور حتم و همانند شاهنامه كه به دستور سلطان محمود غزنوي سروده شده بود، به دستور طغانشاه و توسط شاعري نامعلوم سروده شده است. در اين باره خيام پور اثبات مي كند، چون مدحيه در صفحه اول آمده و با متون ديگر موجود در كتابخانه هاي ديگر متفاوت است، يكي از نساخ ها كه احتمالاً  شاعر نيز بوده است، جهت هديه كتاب به «دوغان شاه»  با ذكر مدحيه در آغاز كتاب، آن را به دوغان شاه تقديم كرده و به همين دليل فقط در نسخه پاريس اين نكته وجود دارد.
اما متأسفانه دكتر خيام پور پس از بازگشت به ايران تحت تأثير جو شديد نژادپرستي حاكم بر ايران در آن سالها، در هيچ كدام از دانشكده ها اجازه تدريس پيدا نمي كند تا اين كه در سال ۱۳۲۸ و در دانشگاه تبريز، ايشان در سخنراني اي عنوان مي كنند:  «...امروز ديگر، در اين كه اين منظومه از آن فردوسي نيست و نمي تواند باشد، جاي هيچ گونه شك و ترديدي باقي نمانده است و ...» بعد از اين سخنراني، بلافاصله درهاي دانشگاه ها بر روي دكتر خيام پور گشوده مي شود و اين گونه است كه «منسوب به» تبديل به يك عنوان دائمي براي اين اثر حتمي فردوسي مي شود.
مرتضي مجدفر در ادامه مي گويد: اما در اثري كه پيش روي داريم دكتر صديق، پس از اين موارد و براي اولين بار پس از سال ۱۳۱۷ علاوه بر انجام كارهاي تطبيقي، انتقادي، علمي و مقايسه نسخه هاي مختلف با يكديگر، بر اين قضيه كه اين اثر مربوط به فردوسي است و نه منسوب به فردوسي، مواردي را عنوان كرده و تلاش نموده تا فردوسي را به دور از باستان گرايي هاي صرف شاهنشاهي مآبانه، با عطري آغشته به قرآن و يوسف و زليخايي كه منظومه اي بر گرفته از قرآن است، نشان دهد كه به نظر مي رسد در اين راه موفق نيز شده است.
در ادامه برنامه، سيد حيدر بيات محقق و قرآن پژوه درباره كلمات قرآني موجود در يوسف و زليخاي فردوسي سخن گفت و خلاصه اي از داستان يوسف و زليخا را بيان كرد، وي گفت: داستان يوسف و زليخا تنها قصه اي است كه در قرآن به صورت يك جا نقل شده است و بهترين قصه ها (احسن القصص) لقب گرفته است.
اين پژوهشگر به مباني هنري قصه هاي قرآني و ريخت شناسي قصه هاي قرآني از جمله نمادها، سنت هاي ادبي و عناصري كه در قصه يوسف و زليخا وجود دارد، از جمله «پيراهن» ، «اميد و صبر» ، «حُسن يوسف» ، «فراق فرزند» ، «گريه يعقوب» ، «صفا و پاكدامني» ، «فضاي رئاليستي قصه» و «اختلافات طبقاتي» اشاره كرد و گفت: فردوسي در منظومه يوسف و زليخا، به زيبايي و با مهارت خاصي اين موارد را عنوان كرده و توانسته به تقرب الهي دست يابد، جبران ايام جواني را نموده و اثري ماندگار از خود به جاي بگذارد.
وي از جمله نقاط قوت اين منظومه والاجاي فردوسي را پرداختن به موضوعات مهم ادبيات مذهبي و ادبيات متعهد از جمله: قدرت، عشق، كينه و نامردي، محبت پدري، عشق زن به مرد، برادر ناتني و ... دانست و از اشتباهات مهم فردوسي در اين منظومه را وارد ساختن برخي اسرائيليات در آن دانست. فردوسي در اين باره تصريح دارد:  همي گفت اخبار گويم نخست/ روايت من از كعب دارم درست (ص ۱۲۷). 
كعب الاخبار به روايت بعضي از كتب، يهودي الاصل بوده و بعد اسلام آورده و همانند ابوهريره، روايات جعلي بسياري را كه به اسرائيليات مشهور است، وارد احاديث نموده است.
وي در پايان درباره علت نفي اين اثر از فردوسي گفت: مباني رژيم شاهنشاهي بر اساس ناسيوناليسم افراطي ايراني بود و در آن مقطع تاريخي،  نفي اين اثر حتمي به نظر مي رسيد.
در پايان برنامه نقد كتاب يوسف و زليخاي فردوسي،گروه موسيقي عاشيقي «سلجوق»  به قوپوز نوازي پرداختند، سپس به ۵ نفر برگزيده مسابقه كتابخواني كتابخانه شهيد فهميده فرهنگسراي بهمن كه از كتاب «لب هاي يخ بسته» شامل شرح احوال و زندگي سيد محمد حسين شهريار، شاعر بزرگ ايران برگزار شده بود، جوايز ارزنده اي اهدا شد.
پانوشت ها:
۱. هرمان اته، تاريخ ادبيات فارسي، ترجمه رضازاده شفق، ص ۵۰
۲. فردوسي، يوسف و زليخا، با مقدمه عبدالحسين خان ابن لسان الملك، تهران ۱۳۱۷ ق، سنگي، نستعليق، شيخ محمد حسين قاساني، ۱۶۷ ص،  مصور
۳. Ethe,H:Yosuf&Zalikha by Firdusi of Tus…
۴. هرمان اته، پيشين ، ص ۴۷ 
۵. ي.ا.برتلس. دايره المعارف ادبي، ج ،۲ ص ۷۵۴ (به زبان روسي)
۶. مينوي، مجتبي، «كتاب هزاره فردوسي و بطلان انتساب يوسف و زليخا به فردوسي» مجله روزگار نو، ج ،۵ ش ،۳ ص ۱۶-
۳۶

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید