چاپ

نخستين گونه‌هاي رسالات فني موسيقي به زبان فارسي در سده‌ي ششم و مهمترين آن‌ها در قرن هفتم و هشتم و سپس در دوران صفويان تصنيف شده‌اند. از اين روي مي‌توان ادعا كرد كه نثر رسالات موسيقي هم مرسل است و هم مصنوع. 
مرسل از اين نظر كه در آن‌ها لغات متروك و غامض به كار نرفته و جمله‌ها بسيار كوتاه است و تكرار فعل در آن فراوان است و شيوه‌ي نگارش قرن سوم و چهارم در همه‌ي آن‌ها تقليد مي‌شود. مانند نثر «دانشنامه‌ي علائي»، كه شيوه‌ي نگارش آن بعدها در «مجمل الحكمه»، «مقامات‌السّالكين» و «رساله‌ي جامي» نيز دنبال شد.
و مصنوع از اين جهت كه اصطلاحات فني علم موسيقي كه خاص اهل فن بوده، اغلب در كتاب‌هاي علوم و فنون ديگر تكرار نشده است و علاوه بر اين، در بسياري از اين رسالات، لغات و اصطلاحات غامض و غير معمول بكار رفته است. مانند آثار «عبدالقادر مراغه‌اي» كه اغلب رساله‌نويسان بعداً شيوه‌ي او را تقليد كرده‌اند.
از ويژگي‌هاي نثر مصنوع و فني، مي‌توان به فراواني كاربرد سجع، جناس، مراعات نظير، لفّ و نشر و درج آيات و احاديث در نثر و پيوستگي معنايي آن‌ها با جمله و نيز پيوستگي شعر و نثر و استفاده از تشبيه و استعاره و كنايه و مجاز اشاره كرد. مانند عبارت زير از «نفائس الفنون»:
«خالقي كه علامات الوهيت او بر صفحات مكوّنات كالشّمس في كَبَد السَّماء ظاهر است و آيات وحدانيتش بر جبهات مدوّنات كالنّهار اِذا تجلّي باهر.»

1-3.لغات فني رسالات:
برخي از لغات فني و نسبتاً دشوار رسالات را مي‌توان به شرح زير برشمرد:
اصطخابِ معهود و غير معهود= معمول و غير معمول (كوك كردن).
ارتسام (احساس نغمه در خيال).
اصفاق (جنبيدن تارهاي عود از زخمه).
اضعاف (افزايش)، اضعاف ابعاد= دو برابر شدن بعدها.
اعاده (برگشت در آواز).
اماكن (جايگاه پرده)، اماكن دساتين يا نغمات.
امتزاج دساتين (ممزوج شدن و يكي شدن پرده‌ها).
امزجه، مانند: امزجه‌ي اربعه‌ي اوتار.
انبونه (فاصله‌ي ميان دوبند ناي).
انامل (جمع انمله= انگشتان).
انخراق (پاره كردن).
انشاد (آواز با صداي بلند).
انف (ابتداي ساز).
بسايط (تصنيف‌ها بر اشعارعربي).
تربيع (تقسيم چهارگانه‌ي دورها).
ترجيع (گردانيدن آواز در گلو).
ترعيد (ارتعاش صوت).
تسريب (دميدن در آلات بادي).
تصنيف (1. شعري كه بر آهنگ خوانده شود. 2. تلفيق شعر و موسيقي. 3. برخي غزل غنايي).
تشييعه، (از مراحل تصنيف). 
مراغه‌اي گويد:
«هر تصنيف داراي طريقه‌، جدول، صوت الوسط، اعاده‌ي تشييعه، بازگشت و دوبيتي است.»
تضعيف (مضاعف نمودن نغمه).
تقطيع (تجزيه زمان دواير به اركان: سبب، وتد، فاصله).
تلحين (خواند آهنگ، نواخواني اذان).
تنصيف مق. تضعيف ( نصف كردن).
توتير (تقسيم و محكم كردن زهِ روده‌اي، سخت گردانيدن، به صورت توتّر. توتيره هم بكار رفته است).
ثقبه (سوراخ ني)، 
ثقبه ضيق (سوراخك تنگ ني).
جسّ (گرفتن پرده با انگشت، جسّ لطيف: نوعي مالش روي سيم).
جموع ادوار (دواير ايقاعي).
جموع الحان (مقام‌هاي آهنگي).
جهارت (اوج گرفتن صوت و آواز).
حدوث (داخل شدن از دستگاهي به دستگاه جديد).
خمسةالاوتار (سازهاي پنج سيمي).
دساتين (پرده‌ها).
ذو وترِين (آلات زهي داراي دو وتري).
سكت (فاصله بين دو آواز بدون تنفس).
شدت ولّين (فشار و ملايمت در دميدن به سازهاي بادي).
شدود (دوازده مقام، شدّ: مقام، پرده).
صاعده مق. هابطه (نغمه بالا رونده از زير به بم).
صور (برق از شاخ حيوانات).
ضعف (دو برابر). ضعف فاصله‌ي كبري= دو برابر فاصله.
طرائق، جمع طريقه (راهع قديم موسيقي، راه‌هاي موسيقي الحان).
طرب الفتح: (از آلات زهي با شش سيم).
ظهرناي (پشت ناي)، ثقبه‌ي ظهرناي: سوراخ پشت ني.
قارع، از قرع (صوت قديمي، صوتي كه از كوبيدن دو سنگ باشد. كوبنده).
صوت قرعي: (آواز كوبه‌اي).
قصعه: (نوعي طبل).
مباشر (نوازنده).
مثلث (سيم عود يا بربط).
مثني (سيم دوم عود).
مجنب (از فواصل موسيقي قديمي).
مجرورات، (آلاتي كه با كمان يا آرشه نواخته شود).
محط (فرد آمدن، ايست بر يك نغمه، فرود).
مسارعت اصابع (سرعت انگشت‌ها).
مشط (خرك، سيمگير بالاي كاسه).
مصنف (تصنيف كننده).
ملاوي (گوشي كه سيم بدان بندند).
نوابت، جمع نوبت (نقاره كه به هنگام شب و روز نوازند). اصطلاحات: پنجم نوبت، نوبت خانه، نوبت زدن، نوبتي خوان از آن جدا شده است.

لغات فوق و ده‌ها نظاير آن اصطلاحات فني اين علم است كه در رسالات بكار رفته است. گذشته از آن‌ها، به برخي لغات و تعبيرات غامض و متروك نيز در آن‌ها بر مي‌خوريم كه به ما اجازه مي‌دهد سبك اين رسالات را فني و مصنوع و مزيّن به حساب آوريم.
مثلاً در «مقاصد الالحان» لغات و عبارات زير بكار رفته است:
آن الملاقات، احد الطريق، ادق، اذكيا، تشييعه، رقيه (= افسون و تعويذ)، متعبه (= رنج آور) مندمه (=ندامت آور)، مساغ، مضاد، وسعت تجويف، هابط و جز آن.


2-3.اصطلاحات فولكلوريك
گذشته از آن، بايد اشاره كرد كه ويژگي مهم نثر رسالات موسيقي احتواي سرشار آن‌ها به لغات و اصطلاحات بومي و فولكلوريك، بويژه واژه‌هاي مربوط به موسيقي محلي مناطق ايران است كه خود نياز به پژوهش جداگانه دارد. از اين دست واژه‌ها مي‌توان لغات زير را در فارسي مثال زد:
آوازه، پرده، بازگشت، خوانندگي، پيشرو، پيچش، دستان، زخمه، كدينه (= چوب دفاقي گازران)، گرفت، گوشك، كمانه، دست‌بند (= رقص گروهي)، ويله (= فرياد بلند) و جز آن.
اصطلاحات فراوان تركي نيز خود بحثي جداگانه است كه در آينده به آن خواهيم پرداخت.
3-3.ويژگي‌هاي دستوري
رسالات موسيقي به لحاظ تدوين دستور زبان تاريخي فارسي هم قابل اهميت است در اينجا به برخي از اين ويژگي‌ها اشاره مي‌كنيم:
1. كاربرد ضمير «او» براي بي‌جان و غير ذوي العقول. مانند: بدل او (ارجاع به نغمه) و مخالف او (ارجاع به عدد).
2. حرف اضافه‌ي «به» در معناي با.
3. مطابقت فعل با فاعل در غير ذوي الرّوح. مانند: نغمات متفاوت بوند.
4. استعمال «مر» همراه «را» در جمله‌هاي مقيد به مفعول غير مستقيم. مانند: مر وتر را به مثلث بندند.
5. صورت‌هاي كهن مصدر بودن در رسالات فراوان بكار رفته. مانند: بوند: باشند و نبوند: نباشند.
6. كاربرد فعل اصلي به صورت مصدر: مانند اين سخن از ابن سينا: نشايد الحان نهادن، يعني: شايسته نيست آهنگ سازي كنيد. نشايد در اينجا فعل كمكي و نهادن، فعل اصلي است.
7. استعمال پيشوند «همي» قبل از فعل بسيار رايج است. مانند: همي بشنوند.
8. استعمال صفت تفضيلي عربي با علامت «تر». مانند: اولي‌تر، املح‌تر.
9. استعمال كلمه‌ي «سخت» در معناي فعلي. مانند: نغمه سخت املح‌تر بود.
10. كاربرد وجه استمراري پيوسته. مانند: بياسودندي، به راه توبه آمدندي.
11. كاربرد افعال با معاني متروك. مانند: دليل كردن (دلالت)، سپوختن هوا، نگرديدن، بيماري از تن برداشت، درست شايد كردن و . . . 
12. تكرار فعل. مانند: « . . . پس وزن‌هاي شعر مقطع به اصل موسيقي كردند و بر آن فنا كردند.»
و يا:
«همچنانكه آواز بر تواتر باشد، سكون نيز بر تواتر باشد، اما حركت فعلي باشد.»
13. كاربرد فعل شرطي كهن، مانند:«اگر او را حركتي بودي، اگر به اسفل بودي،بنابر نقل او بايستي سبق گرفتي بر جميع آنچه نقلش . . . »
14. فعل مضارع التزامي به ساخت كهن. مانند:«بايستي . . . به لفظ جمع ذكر كردندي.»
15. ماضي استمراري به ساخت قديم. مانند:« . . . و هرگز فحش نگفتي.»
16. آوردن فعل جمع براي ضمير «هيچكس». مانند:«هيچكس ميان آن دو خط، فرق نكردند.»
17. استعمال فعل‌هاي پيشوندي. مانند: فروگرفتن، در رفتن، در پيوستن،‌ فرونواختن، فروبردن، راست كردن، برافزودن و . . . 
18. فعل مركب. مانند: تنصيف كردن، گرفتي كردن و . . . 
19. كاربرد «را»ي فكّ اضافه به فراواني.
20. كاربرد فراوان اصطلاحات موسيقايي و نام آلات موسيقايي تركي.
21. گونه‌هاي كهن شمارشي و اشكال قديم اعداد. مانند: پازده،‌ شازده، چهيل و غيره.

4-3.فوايد ادبي رسالات
رسالات موسيقي، داراي فوايد ادبي نيز هست. دربسياري از آن‌ها به نمونه‌هاي انحصاري از ادبيات فارسي، تركي و اشعار محلي ترمذي، قزاوندي، ختايي و مغولي بر مي‌خوريم.
مثلاً در «كنز التحف» از اشعار گويندگاني نظير انوري، سعدي، شمس طبسي، كمال الدين اصفهاني و خواجه نصيرالدين طوسي استفاده شده است و در ديگر رسالات، آثاري از سلمان ساوجي، عبدالرحمن جامي و نمونه‌هايي از فهلويات آمده است.
عبدالقادر در انجام «مقاصد الالحان» و «جامع الالحان» بسياري از اشعار تركي و فارسي خود را كه بر آهنگ‌هاي خمسه ساخته، آورده است.
برخي رسالات منظوم است. مانند «هفت جام» حكيم ملا محمد فضولي و منظومه‌ي «اميرخان» كه مشحون از اصطلاحات موسيقي و تعابير و تشبيهات و استعارات بديعي است.
در رسالات گاهي به نام و ابيات شاعران گمنام نيز بر مي‌خوريم. مثلاً در «كنزالتّحف» از شاعري موسوم به «مولا فريدون خراساني» نام برده مي‌شود و شعر زير از او نقل شده است:
با يار مرا نشست و برخاست نبود،
هر جرمي كه كرد هيچ واخواست نبود.
چون چنگ بساختم به هر پرده كه بود،
وان قول مخالفش يكي راست نبود.