چاپ

1- نوعبندي رسالات موسيقي 

رسالات موسيقي را در نظر اول مي‌توان در سه دسته‌ي كاملا متمايز و مجزّا از هم تقسيم‌بندي كرد:

1. رسالات نظري فقهي، كلامي و فلسفي.

2. رسالات علمي و فني.

3. رسالات غنايي و منظومه‌ها.


اينك پيرامون هر يك از اين انواع شرحي مختصر مي‌آوريم.


2- مطالب رسالات نظري فقها و علماء دين

مطالب نظري نوع نخست از سوي علماء و فقها و با استناد به دلايل قرآني و با تكيه بر باورها و اعتقادات ديني و مذهبي نگاشته شده است. در اين دسته از مطالب در برخي از رساله‌ها مطالب موسيقايي در نفي و در بعضي ديگر در اثبات آن نگاشته شده است.

برخي از فقها مانند ملامحسن فيض كاشاني و ملا محمدباقر سبزواري غناء را ذاتاً حرام نمي‌دانند و معتقدند كه اگر آواز خوش،‌ سبب پيدايش گناه نشود، حلال است. ولي هم اين دو، و هم تمامت روحانيت معظّم شيعه، هر گونه غناء مفسده‌انگيز را كه باعث هرزگي شود، حرام شمرده‌اند. در اين رسالات به احاديثي استناد شده است كه به برخي از آن‌ها اشاره مي كنيم:

در رساله‌ي «اخوان الصّفا» چنين آمده:

«اَلموسيقي هِيَ الغِناء و الموسيقار هوَ المُغَنّي و الموسيقات هِيَ آلات الغِناء،‌ وَالغِنا هي الحان مولّفه و اللّحن هِيَ نَغَمات مُتواتِره و النَّغمات هيَ اَصوات متزنه.»1

يعني:

«موسيقي،همان غناست و موسيقار، نوازنده‌ي غنا و موسيقات آلات غنا و غنا، آهنگ‌هاي هماهنگ شده است. آهنگ، نغمه‌هاي پي در پي را گويند. نغمه‌ها، آواهاي رديف شده و متناسب باشند.»

محقق ثاني در «جامع القاصد» مي‌گويد:«غنا و موسيقي همان مدّ الصّوت است و مجرد كشيدن صوت حران نيست هر چند به قدري خشك باشد كه دل‌ها را بربايد و به سوي خود جذب كند.»

ابو حامد غزّالي در «احياء علوم الدين» آورده است:«غنا صورت موزوني است كه در بردارنده‌ي مفهومي باشد كه قلب را تحت تأثير خود قرار دهد.»

در «كافي» (جلد 2، ص 614) حديثي از پيغمبر اكرم(ص) آورده كه: بر خانه‌ي علي بن هبار گذشت، صداي زدن دف و دايره شنيد. پرسيد:«چه خبر است؟» گفتند:«علي بن هبار، عروسي كرده و اين آواي عروسي است كه از خانه‌ي او بلند است.» آنگاه حضرت فرمودند:«چه خوب است. اينگونه آوازها در عروسي‌ها بلند باشد كه زينتبخش نكاح است، نه سفاح2كه سر و صدايي ندارد.» پس اضافه فرمودند:«نكاح را محكم بداريد و آن را اعلام كنيد و با سر و صدا انجام دهيد و بر آن دايره بنوازيد كه سنت بر آن تا كنون جاري است.»

قاضي لغمان مصري ابوحنيفه مغربي كه از بزرگان علماي قرن چهارم هجري (متوفي 363 هـ . ق) است در كتاب پر ارج خود «دعائم الاسلام» حديثي مشابه آورده است. امام صادق(ع) نقل مي‌كند كه حضرت فرمودند:«پيغمبر(ص) بر خانه‌هاي بني زريق گذشتند. نواي سازي شنيدند. پرسيدند: اين چيست؟ گفتند: يا رسول الله فلاني عروسي كرده. فرمودند: دين او كامل گشته. اين است نكاح شرعي كه با سر و صدا انجام مي‌شود نه سفاح. آنگاه فرمودند: نكاح نبايد مخفيانه انجام شود تا آنگاه كه دود طعام بلند گردد يا نواي ساز به گوش برسد. سپس اضافه فرمودند: فرق ميان نكاح و سفاح دركوبيدن بر دايره است.»3 

و در حديثي ديگر آورده است:«حضرت پيامبر(ص) بر گروهي از زنگيان گذشتند كه طبل مي‌زدند و آواز موسيقي راه انداخته بودند. تا حضرت را ديدند، سكوت كردند. حضرت فرمود: در آنچه بوديد مشغول باشيد تا دشمنان يهود (مدينه) بدانند كه دين اسلام گسترده است و كسي را در تنگنا قرار نمي‌دهد.»4

شهيد ثاني در كتاب «مسالك» در باب مستحبّات نكاح آورده است:5«اعلام به نكاح از متسحبات است زيرا پيغمبر اكرم(ص) دوست داشت كه ازدواج پنهاني انجام نگيرد.»

در روايتي عبدالله بن جعفر (برادر تني حضرت موسي بن جعفر(ع)) از برادر گراميش پرسيد:«چه مي‌گوييد درباره‌ي غنا؟ آيا سزاوار است در اعياد اسلامي مانند عيد فطر و عيد قربان و در هر مناسبت فرح‌انگيز؟ حضرت در جواب مي‌فرمايد: هيچ اشكالي ندارد تا موقعي كه با معصيتي توام نباشدو با آن معصيت خدا نباشد.»

شيخ انصاري مطلق غنا را حرام ندانسته است. وي شرط حرمت موسيقي را در چهار مورد ذكر كرده كه عبارتند از: لهو، لغو، قول، زور و باطل. كه هرگاه بر موسيقي عارض شوند مسلما حرام خواهد شد. ويژگي موسيقي حرام، اين است كه شنونده پس از شنيدن موسيقي لهوي به غير خدا سوق پيدا كند و ذكر خدا از ذهن او فراموش گردد.

شيخ صدوق- در كتاب «من لا يحضره الفقيه» از كتب اربعه شيعه روايت مي‌كند: «شخصي از امام علي بن الحسين زين العابدين(ع) سؤال نمود: چه مي‌گوييد درباره‌ي تغنيه و به دست آوردن كنيزكي كه داراي آواي خوش است؟ حضرت فرمودند: چه اشكالي دارد با آواز خوش خود تو را به ياد بهشت اندازد.»6

در تفسیر آن گفته‌اند: يعني با نواي خوش اشعاري كه داراي فضيلت و موعظه و ادب است، تأثير فراواني در روح و روان تو مي‌گذارد و اين در تربيت روحي تو بسي مؤثر است.

تلاوت آيات قرآن با صداي خوش، از دستورات ديني است . . . و بر اين پايه آمده است كه آن را با نغمه‌هاي خوش الحان استوار نمائيد. از پيغمبر اكرم(ص) روايت است فرمودند:«زُيّنوا القرآن بِاَصواتِكُم فَاِنَّ الصُّوت الحَسَنَ يزيد القُرآن حُسنا.» 

يعني:«قرآن را با آوايي نيكو تلاوت كنيد زيرا آواي نيكو بر زيبايي قرآن مي‌افزايد.»

سيد مرتضي علم الهدي در كتاب «امالي» حديثي را از عبدالرحمن السائب، كه يكي خوانندگان خوش صداي قرآن بود، نقل كرده بدينگونه كه از پيغمبر(ص) شنيدم:«قرآن با نواي حزين نازل گرديد، پس آن را به همگي حزين قرائت كنيد، بگرييد و خود را به گريه درآوريد. پس هر كه قرآن با آهنگ‌هاي نغمه‌گون تلاوت نكند از ما نيست.»7

و از امام محمد باقر(ع) نقل است:«و رَجَعَ بِالقُرآن صوتكَ فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجلّ يُحِبُّ الصُّوت يرجع فيهِ تَرجيعا». 

يعني:«صداي خود را در قرآن بگردانيد كه خداوند هنگام تلاوت قرآن،‌ صداي نيكويي را دوست دارد كه در آن ترجيع بكار رود.»8

باز فرمودند:«تَغَنّوا بِهِ فَمَن لَم يَتَغَنَّ بالقرآنِ فَلَيسَ مِنّا.»

يعني:«قرآن را با آهنگ‌ها و نغمه‌هاي موسيقايي تلاوت كنيد. هر كس چنين نكند از ما نيست.»

ابن الاعرابي يكي از بزرگان لغت‌شناس عرب در اين زمينه مي‌گويد:«عرب را چنين شيوه بود كه در حالات مختلف سواره و پياده در مجالس سروده‌هايي مي‌خواندند كه با مد و كشش صوت انجام مي‌گرفت. موقعي كه قرآن نازل گرديد، پيغمبر(ص) به آنان امر فرمود تا به جاي زمزمه‌ها و سرودن نغمه‌ها، قرآن را با آوايي دلكش تلاوت و زمزمه كنند.»9

زمخشري، پس از بازگو كردن كلام ابن الاعرابي، مي‌افزايد:«مقصود پيغمبر از جمله‌ي تَغَنّوا بِهِ فَمَن لَم يَتَغَنَّ بالقرآنِ فَلَيسَ مِنّا آن است كه هركس زمزمه و ترنّم با قرآن را به جاي زمزمه‌هاي شعر جاهلي قرار ندهد،‌از ما نيست.»10

اين نمونه‌اي از مطالب رسالات نظري علماي دين است. رسالات نظري دسته‌ي نخست، به طور كلي با شيوه‌هاي جدل كلامي و گاه براهين فلسفي به نگارش درآمده‌اند.

نام و نشان برخي از رسالات موسيقي از نوع دسته‌ي اول در اينجا آورده مي‌شود:

1. صفوة الصّفا اثر توكل ابن بزّاز اردبيلي، ترجمه از «قارا مجموعه‌» در حالات و كلمات شيخ صفي الدين اردبيلي كه فصلي از آن عنوان سماع دارد و در آنجا از سماع و غنا در مجلس شيخ سخن مي‌گويد. اين كتاب چاپ شده است.

2. رسالة الذكري اثر امير غياث الدّين منصور دشتكي از علماي زمان شاه تهماسب صفوي (متوفي 984 هـ )كه در آن غناء مطلق را حرام دانسته است.11

3. مقامات السّالكين از شاه محمد بن محمد دارابي كه در اين مجموعه معرفي مي‌كنيم.

4. لمعه‌ي نهم از محمد باقر مجلسي در كتاب «عين الحيات». وي لمعه‌ي نهم از كتاب خود را به «غناء» اختصاص داده و پيرامون آن بحث كرده است. (رك. چاپ‌هاي مختلف عين الحيات)

5. رساله في الغناء اثر ملا محمد باقر سبزواري نسخه‌ي خطي آن در كتابخانه‌ي آيت الله مرعشي نجفي به شماره 4786 محفوظ است كه در سال 1285 هـ . استنساخ شده است.

6. تنبيه الغافلين و تذكرة العاقلين اثر شيخ علي بن محمد بن حسن زين الدين. (كتابخانه‌ي مركزي دانشگاه، ف 3653) 

7. الفاظ النّائمين و ايعاظ الجاهلين از سيد ماجد حسيني بحراني كاشاني. (چند نسخه‌ي خطي از آن بازشناخته شده است. از جمله: دانگشاه، م-3092)

8. رساله‌ي غنا و موسيقي از آيت‌الله شيخ عبدالحسين فاضل بيجاري گروسي كه در اين مجموعه معرفي مي‌كنيم.

9. رساله در غنا از ملا نظرعلي طالقاني كه در مجموعه‌ي «موسيقي در سير تلاقي انديشه‌ها» چاپ شده است.

10. رساله في الغنا اثر ملا محمد رسول كاشاني كه نسخه‌ي خطي آن در كتابخانه‌ي شهيد مطهري تهران به شماره‌ي 5/7564 محفوظ است. اين روحاني جليل القدر در اين رساله از ملامحسن فيض و محقق سبزواري و رأي آنان دفاع كرده است.

11. رساله‌ي رضوي نخستين رساله‌ از مجموعه‌ي «ديانت خان» كه در سال 1028 در دهلي نگاشته شده است و عبارت از جمع آراء فقها و اختلاف اقوال آنان در سماع الحان است. مجموعه‌ي ديانت خان در موزه‌ي بريتانيا به شماره 2361- 0 محافظت مي‌شود.

12. اعلام الاحياء في حرمت الغناء في القرآن و الدّعا اثر مير محمد هادي بن ميرلوحي حسيني‌سبزواري در رد رساله‌ي فيض كاشاني در يك مقدمه و پنج فصل كه در سال 1087 تأليف شده است. (نسخه‌هاي خطي آن در كتابخانه‌ي مجلس به شماره 5511 و كتابخانه‌ي ملك به شماره‌ي 2/591 نگهداري مي‌شود.)



3-2. مطالب رسالات فني

رسالات فني موسيقي از سوي علماي موسيقي‌پژوه كه در موسيقي عملي نيز دست داشته‌اند، تأليف شده‌اند و در اصل به دو بخش مهم «تأليف» و «ايقاع» تقسيم مي‌شوند:

1- 3-2. بخش تأليف: در بخش «علم تأليف» از صوت و چگونگي توليد آن و عوامل مؤثر در آن و صفات صوت يعني زيري و بمي و بلندي و سستي صدا و اصوات موسيقايي يا آوازهاي خوشايند يعني نغمات و وجوه تمايز نغمات به لحاظ زيري و بمي و ابعاد و انواع ابعاد و نغمات متّفق و متنافر و نيز انواع اجناس از قوي و معتدل و ملايم و ترتيب جمع و تفريق ابعاد و تصنيف و تضعيف و انتقالات يعني رفتن از زير به بم و يا برعكس و انواع انتقالات و جز آن بحث مي‌شود.



2- 3-2. بخش ايقاع: در بخش «ايقاع» موضوع بحث «ضرب» يا وزن است. واحد وزن در ايقاع، «نقره» است و علم ايقاع در واقع اندازه‌گيري زمان نقره‌ها محسوب مي‌شود ايقاع در موسيقي همان عروض در شعر است. علامت رايج آن براي تشخيص وزن آهنگ «تن» بود كه با تعداد آن،‌ ضرب وزن آهنگ تشخيصي داده مي‌شد.

در بحث ايقاعات علاوه بر مباحث فوق، مباحث فرعي ديگري نيز مطرح مي‌شد. مانند:

1. بحث سازها كه در «الكافي» با عنوان «الالات المستعمله في الموسيقي»12 در جوامع علم الموسيقي شفا به عنوان «آلات الموسيقيه»13 و در آثار مراغه‌اي به عنوان «آلات الحان»14 آمده است.

2. ترجيعات يعني طريقه‌ي هم‌آهنگ كردن دو وتر با زدن نقره، كه شبيه چهار مضراب امروزي بوده است.

3. تعليم خوانندگي و طريقه‌ي تصنيف ساختن و انواع تصانيف از نوبت مرتب و بسيط و ضربين و كل الضّرب و كل النّغم و نشيد عرب و عمل و پيشرو و زخمه و تقسيمات فرعي آن‌ها مانند قول و غزل و ترانه و فرد و غيره.



ايقاع در لغت در معاني تاختن، درانداختن و افكندن، كسي را گرفتار كردن، هماهنگ ساختن آوازها و فريادها و مانند آن آمده است. اما در رسالات در معناي اصطلاحيِ «شناختن اوزان موسيقي و قوانين و اصول حاكم بر ضرب‌ها، نقرات، سكوت‌ها و ادوار» بكار رفته است. يعني هرچه كه مربوط به اوزان است، همان كه امروزه به آن «ريتم» rythmگويند. با همين لغت تركيب‌هايي مانند ايقاع شعري (خطابه)، ايقاع لحني، ايقاع مطلق، ايقاع مفصّل، رقص ايقاعي (= رقص‌ هارمونيك) رياضة الايقاعيه (= ورزش هارمونيك) و جز آن بكار رفته است.

ايقاع تقريباً در همه‌ي رسالات دسته‌ي دوم تعريف شده است. در رساله‌ي «جامع الالحان»، سه تعريف از آن ذكر شده است:

1. تعريف قدما: ايقاع، مقدار زمان نقرات را بيان مي‌كند.

2. تعريف فارابي: اندازه‌گيري زمان نقرات است كه در يك محدوده‌ي زماني با مقادير و نسبت‌هاي معين بر روي نغمات انتقال يابد.

3. تعريف صفي الدّين اورموي: مجموعه‌ي نقراتي است كه در بين آن‌ها زمان‌هايي با مقدار محدود وجود داشته باشد و آن شامل دورهايي است كه مقدار آن‌ها مبتني بر حالات مخصوص است.



و بنا به تعريف ابن سينا:«مدت زماني است كه در بين دو نقره قرار مي‌گيرد.»

ايقاع را در رسالات دسته‌ي دوم به دو نوع تقسيم كرده‌اند:

1. ايقاع متصّل يا موصّل.

2. ايقاع منفصل يا مفصّل.



ايقاع متصّل يا موصّل، به چهارگونه‌ي سريع هزج، خفيف هزج، ثقيل هزج و خفيف ثقيل، 

وايقاع منفصل و يا مفصّل به گونه‌ي سريع مفصّل، خفيف مفصّل، خفيف ثقيل و ثقيل مفصّل و هر كدام در سه عنوان: اول 2 نقره+ فاصله+ 2 نقره. ثاني 3 نقره+ فاصله+ 3 نقره و ثالث 4 نقره+ فاصله+ 4 نقره تقسيم بندي شده است. 

در رسالات پس از بحث پيرامون انواع ايقاع، سخن از «الحان ايقاعي» و «ادوار ايقاعي» مي‌رود.

جز رسالات بسيار مختصر، مانند كنزالتّحف و رساله‌ي كرامية، همه‌ي رسالات، اركان ايقاعي را مورد بحث قرار داده‌اند. اركان ايقاعي عبارتند از: سبب، وتد و فاصله.

سبب بر دو نوع است:

1. سبب ثقيل يا سنگين كه داراي دو حرف متحرك است. مانند تَنَ كه آن دو نقره است و هر دو نقره متحرك هستند.

2. سبب خفيف يا سبك داراي دو حرف كه يك متحرك و يك ساكن است. مانند: تَنْ.



وتر نيز بر دو نوع است:

1. وتر مجموع يا مقرون كه داراي سه حرف است: حرف متحرك+ حرف متحرك+ حرف ساكن. مانند: تَنَنْ.

2. وتر مفروق كه داراي سه حرف است: حرف متحرك+ حرف ساكن+ حرف متحرك. مانند: تان.َ



فاصله بر دو نوع است: 

1. صغري كه چهار حرف است: سه حرف متحرك+ حرف ساكن. مانند: تَنَنَنْ.

2. كبري كه پنج حرف است: چهار حرف متحرك+ حرف ساكن. مانند: تَتَنَنَنْ.



در ميان گونه‌هاي فوق، وتد مفروق و فاصله‌ي كبري زياد مورد استفاده قرار نمي‌گيرد. 

در رسالات فني بعد از بحث از اركان ايقاعي، بحث از زمان‌هاي ايقاعي مي‌رود. بدينگونه كه با استفاده از حروف ابجدي هر يك از اركان ايقاعي را نامي داده و ازمنه‌ي نقرات آن را تعيين كرده‌اند:

1. زمان الف (زمان واحد) ← تَنَ (سبب ثقيل).

2. زمان ب (دو برابر زمان الف) ← تَنْ (سبب خفيف).

3. زمان ج (سه برابر زمان الف و يا 5/0 برابر زمان ج) ← تَنَنَنْ (فاصله‌ي صغري).

4. زمان هـ (پنج برابر زمان الف) ← تَنَنَنَنْ (فاصله‌ي كبري). 



بخش دوم از بحث ايقاع در رسالات دسته‌ي دوم،‌ ادوار ايقاعي است. ادوار ايقاعي در رسالات پيش از عبدالقادر در يك گونه‌ي «ايقاعات ستّه» يا «ايقاعات سبعه» و يا با عنوان «ايقاعات مشهوري كه نزد اهل صناعت عرب مرسوم و متدوال است» مورد بحث قرار گرفته است و به آن‌ها اوزان اصليه و يا اوزان رئيسه نام دادند.

اما از دوره‌ي عبدالقادر به اين سو، جز محمد معمار بنائي كه ادوار ايقاعي را به سه گونه‌ي 1- ثقال، 2- خفاف ، 3- فواخت، تقسيم كرده، در ديگر رسالات موسيقي در سه گون‌ي زير مورد بحث و بررسي قرار گرفته است و بخش اساسي مبحث ايقاعات در رسالات را تشكيل مي‌دهد:

الف. ادوار ايقاعي قديم:

عبارتند از: 1- ثقيل اول. 2- ثقيل ثاني. 3- خفيف ثقيل. 4- ثقيل رمل. 5- رمل. 6- خفيف رمل. 7- هزج. 8- فاختي (فاختي كبير، فاختي اوسط، فاختي صغير).



ب. ادوار ايقاعي جديد: 

عبارت از آن ادوار ايقاعي بودند كه در زمان عبدالقادر در ميان اهل عمل مرسوم و متداول بوده است و عبارتند از: 1- ثقيل. 2- خفيف. 3- چهار مضراب. 4- تركي اصل. 5- مخمّس. 6- رمل. 7- هرج. 8- فاختي.

در شرح اين دوره‌ها گاهي در رسالات تفاوت نيز وجود دارد. مثلاً دور «تركي اصل» در «جامع الالحان» به هفت صورت و در «شرح ادوار» به سه صورت آمده است و تقريباً مي‌توان گفت كه در سه نوع 20 نقره، 12 نقره، 6 نقره با هم مشتركند. 



ج. ادوار خمسه‌ي عبدالقادر مراغه‌اي:

كه خود رد «جامع الالحان» گويد كه 20 دور است ولي به 5 دور آن پرداخته است و ديگر رسالات بازپسين نيز اين پنج دور را معرفي كرده‌اند: 1- ضرب الفتح. 2- شاهي. 3- قمريه. 4- ضرب الجديد. 5- دور مأتين. در رسالات، دور ضرب الفتح در 50 نقره و 10 ضرب، دور شاهي در 30 نقره و 12 ضرب، دور قمريه در 5 نقره و 3 ضرب، دور ضرب الجديد در 14 نقره و 4 ضرب و دور مأتين در 200 نقره و 15 ضرب معرفي شده است.



3-3-2. ايقاع و نت‌نويسي امروز

همانگونه كه گفتيم در رسالات موسيقي، قدما اركان ايقاعي را با حروف سياق و سپس با نشانه‌هاي ابجدي مشخص مي‌كردند. امروزه آن‌ها با عناوين و مقادير نت مدوّر، نت سفيد، نت سياه و چنگ و جز آن بيان مي‌شود و اندازه‌ي زمان هر نت توسط شكل هر يك تعيين مي‌شود اما در رسالات امتداد را به زمان بين ضرب‌ها مي‌داده‌اند و بدينگونه امتدادهاي مختلف آن‌ها را تعيين مي‌كردند.

به هر تقدير، گر چه برخي‌ها معتقدند كه «نشان دادن وزن‌هاي قديم با سبك نت‌نويسي امروز ممكن نيست»14. اگر بخواهيم نشانه‌نويسي كهن اركان ايقاعي را با نت‌نويسي معاصر تطبيق دهيم، به شكل زير بايد عمل كنيم:

1. سبب ثقيل (تَنَ).

2. سبب خفيف (تَنْ).

3. وتر مجموع (تَنَنْ).

4. فاصله‌ي صغري (تَنَنَنْ).



اما در باب ادوار ايقاعي و نت‌نويسي امروز بايد گفت كه در رسالات موسيقي هر دو را به شكل دايره ترسيم كرده‌اند. مانند دايره‌ي زير كه دور تركي را نشان مي‌دهد:

موسيقي‌پژوهان امروزي «دور» را با «ميزان» و «پريود» مقايسه كرده‌اند. يكي از اينان كه عنايتي به گنجينه‌ي موسيقي فولكلوريك كشورمان نيز داشت، مي‌گويد:«پريود كه به طور تحت اللفظي معناي دوره يا دور را مي‌دهد، عبارت از طرح به اتمام رسيده و جريان مداري يك تكامل منظم و متناوب در موسيقي است.»16 

در تبديل دايره‌هاي ادوار، مي‌توانيم با نت‌نويسي امروزي عمل كنيم. مثلاً در اينجا «دور مأتين» راك داراي 200 نقره است و تقطيع آن را مي‌توان با وتر يا سبب فاصله‌ي صغري انجام داد. براي نمونه به فاصله‌ي صغري تقطيع مي‌كنيم:

تعداد نقرات (200) نقره: 50 *

وزن دور (50*40) نقره: 50 *

4- 3-2. آلات الحان
بعد از بحث ايقاع در رسالات موسيقي، سخن از آلات الحان يا «مبحث سازشناسي» آمده است. در واقع بايد گفت كه در رسالات موسيقي يكي از مباحث اصلي، بحث نوعبندي و شرح ويژگي‌هاي ساختاري و خصوصيات سازهاي مختلف است. در رسالات موسيقي سازهاي دوره‌ي اسلامي در چهار نوع معرفي شده‌اند: 
1- ذوات الاوتار. 2- ذوات النفخ. 3- طاسات و كاسات. 4- الواح.
1. ذوات الاوتار، اين اصطلاح جمع «ذات الوتر» است كه امروزه به آن‌ها سازهاي زهي يا سيمي مي‌گويند. طبق روايات رسالات وتر از ابريشم يا روده و يا فلز ساخته مي‌شده است. سازهاي ذوات الاوتار را دو گونه دانسته‌اند: گونه‌ي نخست: مقيّد، به سازهايي گفته مي‌شد كه آن را با دست راست مي‌نواخته و با دست چپ رشته‌ها را مقيّد مي‌ساختند كه امروزه به آن‌ها سازهاي پرده‌اي مي‌گويند. مانند: تار، سه‌تار، گيتار و . . . گونه‌ي‌دوم: مطلقات، به سازهايي گفته مي‌شده است كه بوسيله‌ي يك يا دو دست، زخمه يا كوبه به آن نواخته مي‌شد. مانند: سنتور، قانون، چنگ. گونه‌ي‌سوم: مجرورات، به سازهايي گفته مي‌شود كه با آرشه نواخته مي‌شده‌اند. مانند: كمانچه، ويلن و جز آن.
2. ذوات النفخ: سازهايي بودند كه با دميدن هوا بر آن‌ها نواخته مي‌شوند و امروزه به آن‌ها سازهاي بادي مي‌گويند و اين سازها نيز دوگونه‌اند: الف-مقيّدات، به سازهايي گفته مي‌شده كه داراي زبانه بوده‌اند. مانند: ني‌لبك، سُرنا.ب-مطلقات، به سازهايي گفته مي‌شده كه داراي زبانه نباشند. مانند: ني، بوق، نفير. 
3. طاسات و كاسات: كه امروزه به آن‌ها، سازهاي كوبه‌اي مي‌گويند و از نخستين سازهاي اختراعي انسان بوده است. طاسات، مثل تشت. كاسات، مانند دهل و دف.
4. الواح: عبارت است از چند لوحه‌ي چوبي و فلزي كه از ديوار بر آويزه‌اي مي‌آويخته و با كوبه بر آن مي‌كوبيدند. مانند: زنگ.
 
از  مزاياي رسالات موسيقي بايد به داشتن تصاويري از آلات الحان و سازهاي قديم اشاره كرد كه در موضوع «سازشناسي» از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. اگر بخواهيم بحث توليد الحان و انواع آلات آن را، آنگونه كه در رسالات آمده، جمع‌بندي كنيم، به رسم نمودار زير موفق خواهيم شد:


 



 
5- 3-2. آداب خنياگري 
اغلب رساله‌ها ضميمه‌اي در فصل‌ها و مجالس بسياري دارند كه خود رساله‌اي مستقل به شمار مي‌رود. در اين ضميمه‌ها مسائلي نظير آداب خنياگري، خوي و اخلاق نوازندگان و خوانندگان، دفاع از عزّت و اعتبار خنياگري، تقبيح مجالس لهو و لعب، اشعار مناسب مجالس مختلف و نظاير آن آورده مي‌شود. مثلاً بخش خاتمه در «جامع الالحان» اثر عبدالقادر مراغه‌اي در شش فصل و چهل و پنج مجلس ترتيب يافته است. يا همو در كتاب «شرح ادوار»، خاتمه‌اي با عنوان «زوايد فوايد» آورده و آن را به ده فايده و هر فايده را به دو فصل تقسيم كرده است. در چاپي از اين كتاب كه از سوي مركز نشر دانشگاهي در سال 1378 در تهران بيرون داده شده است به دليل استفاده‌ي مصحح از نسخه‌اي ناقص، ده فصل از اين بخش حذف شده است.17 مثلاً فصل «در روايات احاديث از حضرت پيغمبر(ص) كه در باب صوت حَسَن و حُسْن صوت فرموده است» و فصل «در ذكر اسامي آلات الحان» و غيره نيامده است.
همين گونه است «مقاصد الالحان» كه بخش پيوست آن در چاپ 1344 در تهران با عنوان ضمايم چاپ شده است. ديگر رسالات هم، همگي پس از فراغت از مباحث پيچيده و دشوار فني موسيقايي، غرض متعالي خود را از صرف وقت براي تدوين رساله بيان مي‌كنند و آداب پرداختن به اين فنّ شريف و ظريف را گوشزد مي‌كنند و «مباشر اين فن» را همه به تقوي و فضيلت و تديّن و پاكدامني فرا مي‌خوانند. 
در فرجام اين بحث، نام و نشان نسخه‌هاي خطي برخي از رسالات دسته‌ي دوم را در اينجا مي‌آوريم. به اميد آنكه بتوان در آينده تمامي آن‌ها را تدوين و منتشر ساخت.
1.        آداب آوازها، در ده باب، كتابخانه‌ي ملك، شماره‌ي 2/2830.
2.    ازالة القناع عن وجوه السّماع، از محمد نورالله غفوري در موضوع اقسام و آداب غناء و سماع. كتابخانه‌ي مجلس شوراي اسلامي، ش 9002.
3.        اشجار و اثمار، از علاء منجم (623- 675)، مجلس 6400.
4.        بحور الالحان، از فرصت شيرازي، چاپ شده است.
5.        بهجت الرّوح، از عبد المؤمن بن صفي الدين، چاپ شده است.
6.        جامع الالحان، از كمال الدين عبدالقادر مراغه‌اي (754- 837)، چاپ شده است.
7.        ترجمة الادوار، از قاضي عمادالدين يحيي، كتابخانه‌ي مجلس 1207.
8.        ترجمة الادوار، از محمد اسماعيل جعفر اصفهاني، كتابخانه‌ي شهيد مطهري، 564.
9.        ترجمة الادوار، از مترجمي ناشناخته، ملك، 2/831.
10.     خلاصة الافكار، از صيرفي خنياگر تبريزي، دانشگاه تهران، فيلم 107:3. 
11.     رفيق توفيق، از محمد علي قزويني، دانشگاه تهران، فيلم: 791.
12.     رياض الابرار، از حسن عقيلي رستمداري، كتابخانه‌ي آستان قدس رضوي، 2043.
13.     كراميه، از دوره سفره‌چي كتابخانه‌ي ملك، 25/ 4137.
14.     كنزالالحان، از عبدالقادر مراغه‌اي، ملك، 3/6317.
15.     مصطلحات موسيقي،‌ از حكيم ميرزا ابوطالب تبريزي.
16.     طرب نسيمي، از عمادالدين نسيمي شيرواني، كتابخانه‌ي مجلس، 7249/ 39537.
17.     وجديه، از طغراي مشهدي، مثنوي در 500 بيت، مجلس 14/3215.
 
4-2. رسالات غنائي و منظومه‌ها
اين نوع رساله‌ها كه آن‌ها را در دسته‌بندي رسالات، «دسته‌ي سوم» مي‌ناميم اغلب به نثر مسجّع آميخته با نظم نگاشته و يا به شعر سروده شده‌اند. اغلب شاعران در ديوان‌هاي خود منظومه‌هاي موسيقايي دارند. در تاريخ شعر فارسي از رودكي تا شهريار، همگي با موسيقي آشنا بودند و گذشته از آنكه مي‌توان در آثار آنان به موسيقيِ نهفته در كلام پرداخت، بلكه از پيوند آنان با موسيقي عملي نيز مي‌توان سخن گفت.
در ديوان رودكي، منوچهري، نظامي، خاقاني، مولوي، حافظ، فضولي، صائب تبريزي، شهريار و ديگران مي‌توان قطعات ويژه‌اي يافت كه در اين مقوله مي‌گنجند. مانند «مغني‌نامه» از حافظ و «هفت جام» از فضولي و «ني‌نامه» از مولوي و «ساقي‌نامه‌»هايي از شاعران موسيقي آشنا كه با بسياري از آن‌ها مي‌توان از طريق «تذكره‌ي ميخانه» آشنا شد.18
در رسالات غنايي موسيقايي كه اغلب منظوم است، هيجانات دروني انسان با تغنّي جاندار و بهره‌وري از شرح معناي مجازي حالات يك يا چند آلت نوازندگي به زبان آورده مي‌شود. اين مقوله خود موضوع تحقيقي جداگانه است كه مي‌توان در آن نقش موسيقي را در تكامل ادب عرفاني به بحث گذاشت.
 
پي‌نوشت‌‌ها:
1- رك، 7- 5، در علم موسيقي.
2- سفاح ضد نكاح در معناي همسري پنهاني و بي‌سر و صدا و نامشروع است.
3- دعائم الاسلام، ج 2، ص 205.
4- وسائل الشّيعه، ج 17، ص 122.
5- همان، ص 123.
6- همان، ص 123.
7- زمخشري، الفائق، ج 2، ص 36.
8- كافي، ج 2، ص 616.
9- ابن اثير، نهايه، ج 3، ص 391.
10- زمخشري، الفائق، ج 2، ص 36.
11- الذّريعه، ج 10/ 38
12- الكافي، ص 72.
13- جوامع علم الموسيقي، ص 143.
14- جامع الالحان، ص 98.
15- خالقي، روح الله. نظريه‌ي موسيقي، ص 220.
16- مسعوديه، دكتر محمد تقي. مباني اتنوموزيكولوژي، سروش، تهران، 1365، ص 143.
17- تقي بينش در نشري كه توسط مؤسسه‌ي مطالعات و تحقيقات فرهنگي از جامع الالحان بيرون داده، اين بخش را به دليل نامعلومي حذف كرده است.
18- ملا عبد النبي فخر الزّماني قزويني، تذكره‌ي ميخانه، به اهتمام احمد گلچين معاني، تهران، 1363.