1-1. لغت موسيقي
لغت موسيقي در زبان‌هاي شرقي از واژه‌ي يوناني mousikaاخذ شده است.1 كه آن نيز مشتق از ريشه‌ي masيا misseنام يكي از الاهه‌هاي نه‌گانه‌ي شعر و نغمه و آواز در اسطوره‌هاي يونان باستان بود. طبق اين اسطوره‌ها الاهه‌هاي نه‌گانه در نه شب متوالي از اورانوس به دنيا آمده بودند و هر يك با هنر خاص خود،‌ اورانوس و ديگر خدايان را محطوظ مي‌كردند.
اين لفظ از قرن سوم به اين سوي در متون فارسي وارد شده است، اما نه در معناي فوق، بلكه در مفهوم دانشي تجريدي در گستره‌ي علوم رياضيات و يكي از شعبات فلسفه و حكمت مورد توجه علماي اسلام قرار گرفته است و پيوسته همراه كلمه‌ي «علم» و يا «صناعت» بكار رفته است. چنانكه عطار گويد:
فيلسوفي بود، دمسازش گرفت،
«علم موسيقي» ز آوازش گرفت.

و يا سعدي فرمايد:
سعديا تا كي سخن در «علم موسيقي» رود،
گوش كن بايد كه معلومش كني اسرار دل.

گاه آن را «الحان» نيز ناميده‌اند و «علم موسيقي» را «صناعة الالحان» هم گفته‌اند. اما آنچه شايع و همگاني شده است، لفظ «موسيقي» است و لاغير.
صناعت نيز از آن جهت گفته‌اند كه آن را حرفه و صنعت نه، بلكه هنرart مي‌دانسته‌اند و جزو «صناعات» مي‌شمردند. مي‌دانيم كه كلمه‌ي صناعت اگر در معناي حرفه بكار رود به صورت «صنايع» و اگر در مفهوم هنر باشد به شكل «صناعت» جمع بسته مي‌شود.2 

2-1. جايگاه موسيقي در طبقه‌بندي علوم
در گذشته كلّ معلومات بشري را «حكمت» مي‌ناميدند و آن را در سه شاخه‌ي بزرگ به شرح زير نوعبندي مي‌كردند: 
1. اسفل (طبيعيات)
2. اوسط (رياضيات)
3. اعلي (الهيات)

ابن سينا در كتاب «شفا»، منطق را نيز بر آن سه مي‌افزايد و «رياضيات» را چنين تقسيم مي‌كند:
1. مجسطي (هندسي)
2. ارثماطيقي (حساب)
3. فلكيات
4. موسيقي

و موسيقي را «صناعت علم» نام مي‌دهد و آن را در دو فن «تأليف» و «ايقاع» تحت مطالعه قرار مي‌دهد.
ابونصر فارابي موسيقي را به لحاظ مضمون و تأثيرگذاري سه نوع مي‌داند:
1. موسيقي مُلِذّ (نشاط انگيز) براي وجوب راحت و رفع كسالت،
2. موسيقي منفعل (احساس انگيز) براي بيدارسازي و تحريك عواطف،
3. موسيقي مخيّل (خيال انگيز) براي تحريك قوه‌ي تصورات.

و آن را در سه فن تحت مطالعه قرار مي‌دهد:
فن اول- اصول الصّناعِة و الامور العامه.
فن دوم- الآلات المشهوره.
فن سوم- اصناف الالحان، در دو قسم: 1- تصويتِ انساني. 2- اصوات آلات. در قسم «تصويت انساني» از ديرباز دو صناعت: صناعت غنا، و صناعت‌نوحه، مورد توجه محققان و اهل فن قرار گرفته و ضمن بيان آراء ضد و نقيض به تأليف رسالات متعددي در موسيقي عملي و موسيقي نظري دست زده‌اند. 
عمربن زيله در «الكافي» علم موسيقي را به چهار صناعت زير تقسيم مي‌كند:
1. صناعة ضرب الدفوف و الطبول و الصّنوج
2. صناعة التصفيق
3. صناعة الرقص
4. صناعة الزفن

به هر تقدير، بايد گفت موسيقي يكي از زيباترين و لطيف‌ترين هنرهاي ابداعي بشر است كه به نظر مي‌رسد پيش از پيدايي و تكوين هر زباني، با تصويتِ حلوق انساني و يا تصويتِ آلات اوليه‌ي موسيقائي براي بيان حالات دروني و احساسات و عواطف انساني اختراع شده است.
هنري فارمر، موسيقي‌پژوه انگليسي ادعا مي‌كند كه مبناي موسيقي نظري تركي و فارسي و عربي، بنيان سامي دارد كه آن نيز به موسيقي يوناني مبتني است. برخي از محققان ايراني نيز با بر آشفتن بر اين ادعا، تلاش كرده‌اند، نشانه‌اي از موسيقي نظري در دوران پيش از اسلام در ايران بيابند و به جدل‌هاي جاهلانه و پوچ با احساسات كودكانه‌ي ملّي‌گرائي پرداخته‌اند.
در پاسخ هر دو بايد گفت اينان نبايد فراموش كنند كه پيش از ميلاد، الفباي غير تصويري «گؤي تورك»( (Göy Türkو بعد از آن حروف تركي «سياق» و سپس حروف «ابجدي» در ايران و سوي‌هاي آن براي نشان دادن نغمات به كار مي‌رفته است. مثلاً با حرف سياق چنين مي‌نوشته‌اند:


در نظام ابجدي نيز « ا » نشانه‌ي مطلبي با دست باز بوده‌ است و بعد از آن( ب، ج، د، هـ، و، ز، ح، ط، ي) مي‌آمده است. سپس تركيب‌هاي دوتايي مانند( يا، يب، يج، يد، به، بو، يز، يح) مي‌آمده كه در نقطه‌ي ميانه يعني وسط وتر قرار مي‌گرفته و نشان‌دهنده‌ي «هنگام»3 اول و يا ذي الكل بوده است و سپس «يط» و بعد از آن «كا» تا «كط» و «لا» تا «له» مي‌آمده كه در نقطه‌ي سه چهارم وتر قرار مي‌گرفته و نشان دهنده‌ي «هنگام دوم»4 يا ذي الكل مرّتين بوده است.
پيش از همه‌ي اين‌ها نيز بايد به سنگ نبشته‌هاي تركي باستان ايراني در ميان الواح سومري و آذيه يا آذريه در غرب درياي خزر و متون يافت شده در خراسان بزرگ و چرم نبشته‌هاي تركي تورفان اشاره كرد كه با پژوهش در آن‌ها معلوم خواهد شد موسيقي نظري در ايران، ريشه در دوهزار سال پيش از ميلاد دارد و انتساب آن به يونان و يا دربار شاهان فاسد و بي‌فرهنگ ساساني، ناشي از جهالت و يا كينه‌ورزي به فرهنگ بومي و ملي ايرانيان است.

3-1. موسيقي حلال و موسيقي حرام
به هر روي، بايد گفت كه ظهور اسلام و نشر معارف اسلامي، سبب گسترش و تكامل علم موسيقي شد و اين همه رسالات متعدد كه در جهان اسلام در باب موسيقي تصنيف و ترجمه گرديد، در ميان هيچيك از ملل دنيا بوجود نيامده است. روحانيت معظم شيعه و مراجع تقليد ما هيچگاه موسيقي متعالي را نهي نكرده‌اند و حتي در استفتائات، تجويز استعمال موسيقي از سوي پزشكان را بلا اشكال دانسته‌اند.5 
موسيقي حرام و لهوي نه تنها از لحاظ شرع انور، حتي از ديدگاه علمي و روانپزشكي نيز به جهت سوء تأثير بر روان و ابراز بيماري‌هاي رواني و عصبي در انسان نهي شده است حتي كساني كه به اينگونه موسيقي معتاد شده‌اند، گاهي به فلج اعضاء بدن نيز مبتلا گشته‌اند و يا درونگرا و منزوي شده‌اند.

4-1. انواع موسيقي به لحاظ كاربرد محتوائي
موسيقي را اخيرا يكي از انديشمندان اين وادي، در چهار نوع زير دسته‌بندي كرده است:
1. موسيقي متعالي يا عرفاني: قسمتي از موسيقي كه احساسات متعالي شنونده را بر مي‌انگيزد و او را به ياد خدا و بهشت مي‌اندازد و دلبستگي به زخارف دنيا را در وجود او كاهش مي‌دهد و رغبت به عبادت و اطاعت از خدا و تقوا و دينداري را در دل او تقويت مي‌كند و دوري از گناه را سبب مي‌شود. نقش اين موسيقي در تلطيف ذوق و پرورش فضايل اخلاقي نيز قابل توجه است.
2. موسيقي مفيد: آن است كه كاربرد مفيد و مثبت دنيايي داشته باشد. و از عوارض سوء اخلاقي به دور باشد. در موسيقي مفيد فوايد و نتايج مثبت دنيوي، مانند رفع خستگي، معالجه‌ي امراض و . . . نهفته است.
3. موسيقي مبتذل: اين نوع موسيقي بر خلاف دو نوع قبلي باعث تحريك و تحريض شهوات نفساني مي‌شود و انسان را از ياد خدا باز مي‌دارد و به ارتكاب گناهان سوق مي‌دهد و با اهداف دين در تضاد است.
4. موسيقي بيهوده: اين نوع موسيقي، مستقيماً تأثير سويي را در بر ندارد. اما سبب سرگرمي، اتلاف وقت و گرايش به پوچي مي‌شود.

5-1. حراست از موسيقي متعالي
اخوان الصّفا به اين نتيجه رسيده بودند كه از همه‌ي هنرهاي دستي، تنها موسيقي است كه هيولي يا ماده‌ي آن جواهر روحاني (نفوس شنوندگان) است. آنان از تأثير نغمات و اصوات در نفوس و ايجاد نشاط و تقويت اراده در كارهاي دشوار و خستگي‌آور عضلاني، برانگيختن حسّ سلحشوري در جنگ‌ها، كاهش غضب و ناراحتي يا توليد محبت و الفت سخن گفته‌اند. اخوان الصّفا براي نشان دادن قدرت تأثير موسيقي به داستاني اشاره كرده‌اند كه طبق آن شخصي در مجلسي با نوازندگي، مردم را به خنده و بعد به گريه وا مي‌دارد و سپس به خواب مي‌برد و بعد اسمش را روي ساز مي‌نويسد و آن مجلس را ترك مي‌كند. 
اخوان الصّفا موسيقي را وسيله‌اي براي تنبّه و روي آوردن به عالم معني و دار بقا و به طور كلي غفلت‌زدايي دانسته‌اند كه اگر در بعض شرايع تحريم شده، بدين سبب بوده است كه برخي‌ها بر خلاف نظر حكماء آن را وسيله‌اي براي لهو قرار داده‌اند. 
اگر ما بتوانيم موسيقي لهوي را افشاء كنيم و اهل لهو و فسق را از مجموعه‌ي علماء موسيقي پژوه و دلسوختگان موسيقي متعالي جدا سازيم، خواهيم توانست عزت ديرين موسيقي در فرهنگ اسلامي را دوباره احياء كنيم و اين همه تلاش در تكامل علم موسيقي را از سوي علماي اسلام چون شيخ ابونصر فارابي، شيخ الرّئيس ابوعلي سينا، مولانا صفي الدين اورموي و شيخ عبدالقادر مراغه‌اي و ملا محسن فيض را معنا كنيم و دنبال آن باشيم.
براي موسيقي متعالي در جهان اسلام مي‌توانيم «موسيقي عاشيقي آذربايجان» را مثال بياوريم كه در تمامت تاريخ شش هزار ساله‌ي آن در ايران، آني غبار فسق و لهو بر آن ننشست و همه‌ي خادمان اين مجموعه، خود را «عاشق خدا» دانستند و براي نشر فضيلت و تقوا و تبليغ جهانبيني توحيدي، دريايي از متون مكتوب منظوم و منثور و نيز مجموعه‌اي گرانبها از آهنگ‌ها و نغمه‌هاي بديع عاشيقي را بيافريدند.

6-1. موسيقي عرفاني فارسي
موسيقي عرفاني فارسي را نيز بايد از نوع موسيقي متعالي به شمار آورد. مولوي مدافع اينگونه موسيقي است و مكتب مولويه، توانسته است قرن‌ها بهره‌اي از موسيقي عرفاني اسلامي را حفظ و نگاهباني كند.
مولوي ني را به عنوان سمبل آلات موسيقي بر مي‌گزيند و صداي سوزناك آن را طنين مضامين بلند عرفاني همچون عشق و هجران و آتش فراق و بازجستن روزگار وصل قلمداد مي‌كند و مي‌گويد كه ني يا هر نوع ابزار موسيقي از خود صدايي ندارد، و نوا از احساسات و انگيزه‌ها و گرايش‌هاي سراينده‌ي آن ابزار سرچشمه‌ مي‌گيرد و طبعاً همان احساسات و انگيزه‌ها و گرايش‌ها را در شنونده پديد خواهد آورد. و چون صداي دلنواز آن موسيقي از احساسات بر مي‌خيزد، مسلماً بر روي عواطف شنونده مؤثر خواهد افتاد. به ديگر سخن بايد گفت كه ماهيت و كاربرد آهنگ، بسته به تعالي و ابتذال آن انگيزه‌ها دارد.
برخي‌ها بر اساس يك برداشت عرفي كه مي‌گويد نوعي از موسيقي جز هرزگي و فساد و لهو و لعب و عيش و تحريك شهوت‌هاي حيواني چيزي نيست، همه انواع موسيقي را به يك چشم مي‌نگريستند. و در واقع براي موسيقي انواعي قائل نبودند و سرانجام به حكم واحدي مي‌رسيدند. اما عارفان و فيلسوفان «اهل دل» مانند فيثاغوريان و اخوان الصّفا و حتي پاره‌اي از فقيهان عارف مشرب همچون فيض كاشاني، محقق نيشابوري و ابوحامد غزالي از قديم الايام به نقش موسيقي در تلطيف روح و تعالي آن پي برده‌اند و به سبب همين فايده‌ي مهم از آن استفاده مي‌كردند و يا به جواز آن فتوا مي‌دادند و در واقع اينان مطلق غنا را حرام نشمرده‌اند. 
به نظر ما، تبهكاري و بزهكاري افراد منسوب به يك علم، نمي‌تواند ماهيت، چبود و مقاصد متعالي آن علم را زير سؤال ببرد. يك شيميدان هم مي‌تواند از علم شيمي در مسير خلاف و بزهكاري، سوء استفاده كند و دزدان با چراغ در تاريخ فراوان بوده‌اند كه ما آنان را عالمان تبهكار مي‌ناميم. و در تاريخ سرزمين خودمان نمونه‌هاي زيادي از اين نوع دانشمندان داشتيم.

7-1. تغنّي در قرآن
علم موسيقي نيز چنين است. بايد ديد كه چه كسي و به چه انگيزه‌اي از آن بهره‌ مي‌جويد. «تغنّي» في نفسه نمي‌تواند گناه و حرام باشد. چنانكه «تغنّي به قرآن» براي مسلمان توصيه شده است.
مقصود از تغنّي به قرآن،‌ قرائت آن با آهنگ‌هاي دلنشين معنوي است. قرائت قرآن به صورت احسن نيز چيزي جز تغنّي به قرآن نيست. چنانچه در اصول كافي6 هم آمده است يكي از گونه‌هاي اعجاز قرآن آهنگ و تغنّي است. و امروز اگر هر آهنگي هرچند زيبا و مشهور باشد، بعد از مدتي از ذهن‌ها فراموش خواهد شد، ولي غناي قرآن به عنوان يكي از معجزات قرآن معرفي شده است و از آنجا كه در قالب قرآن ريخته شده است، قرن‌هاست گوش شنونده را نوازش مي‌دهد و در قلب و روح و روان او تأثير مي‌گذارد.
در كتب احاديث، قرائت قرآن با آهنگ و ريتم زيبا توصيه شده است. چرا كه زينت قرآن، خواندن قرآن به لحن زيباست. خداوند متعال تلاوتي را دوست دارد كه با ترجيع باشد. حديثِ روايت شده از امام محمد باقر (ع) در اين باب را شيخ صدوق در «معاني الاخبار» و سيد مرتضي در «امالي» آورده‌اند. امين الاسلام طبرسي در «مجمع البيان» ضمن نقل روايت مي‌نويسد:«بعضي تغنّي را به استغناء تأويل برده‌اند. اما اكثر علما برآنند كه مقصود از تغنّي، تزيين صدا و تحزين آن است.»
فيض كاشاني نيز در مقدمه‌ي «تفسير صافي» ضمن اشاره به روايت منقول در «مجمع البيان» و بعضي از روايات ديگر،‌ به طور كلي از جواز تغنّي به قرآن بلكه استحباب آن ياد كرده است.
سيد مرتضي، در «امالي» از محمد بن قاسم انباري نقل كرده كه تغنّي در اين حديث به معناي تلذّذ و گوارا شمردن تلاوت قرآن است. آنگونه كه اهل طرب غنا را شيرين و گوارا مي‌شمارند و از آن لذت مي‌برند. معني روايت اينگونه است:«از ما نيست كسي كه (قرائت) قرآن را شيرين نشمارد و به آن لذت نبرد.(آن سان كه اهل غنا به آن لذت مي‌برند)».


پي‌نوشت‌ها:
1- تلفظ لاتيني: musia
2- گاهي كلمه‌ي «صنعت» نيز در معناي هنر، و حتي در معناي «آهنگ‌سازي» و «نت‌ ساختن براي شعر» بكار رفته است.
3- octave
4- double octave 
5- رك. استفتائات آيت الله خويي در «صراط النّجاة»، «منية السائل».
6- اصول كافي، ج 2، باب فضيلت قرآن.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید