خلیل رضا اغلب اشعارش را در زندان‌های مسكو سروده است. در سال 1990 و بعد از آن و در كنار «فرشتگان در زنجیر» و زیر نگاه‌های سنگین نگهبان‌های زندان:

اینان در روز چهار بار عوض می‌شوند،

پیر و جوانند، و گونه‌گونند.

هر دقیقه یك بار،

تك تیر نگاه سنگین خود را

از چشمی درب سلول بر من می‌دوزند.

اینان با من و

من با اینان.

من می‌سوزم، و اینان می‌سوزند

من به حال اینان

و اینان در روز چون شب و در شب چون روزند.

 

خلیل رضا در سراسر زندگی پر تلاطم خود،‌ به همه‌ی سختی‌ها ساخت كه كوهستان‌های مه‌آلود و آسمان صاف سرزمین مادری‌اش را از لوث وجود اجنبی بپیراید. از نوامیس مردمی خود دفاع كرد و مردانه در مقابل هرگونه هجمه‌ی بیگانه ایستاد و به چیزی جز استقلال میهن خود نیاندیشید.

او شاعری بود كه نسیمی وار جان بر سر حق‌گویی باخت و زیبایی‌های میهن خویش را به نسل‌های بازپسین واسپرد.



[1] رضا،‌ خلیل. چیخیش ائدیر، به اهتمام الف. ر. فرجی، تبریز، اختر، 1387.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید