مریم منافی ملایوسفی

نشريه:‌ قرار، شماره‌ي 3، شهريور 1381

دکتر حسین محمدزاده صديق، استاد زبان و ادبیات فارسی و ترکی دانشگاه‌های تهران، سال‌هاست که در زمینه‌ی ترجمه‌ی آثار حضرت امام قلم می‌زنند و امسال قدم در 56 سالگی نهاده‌اند. از جوانی ادبیات را دغدغه‌ی خود قرار داده‌اند و هر چند که اولین اثرشان (زبان‌های ایرانی رایج در آذربایجان) در قبل از انقلاب توسط ساواک جمع‌آوری شده است، اما به تلاش در جهت اعتلای زبان و ادبیات اصیل و پیوند خورده با فارسی، يعني تركي آذری ادامه دادند و آثار دیگری همچون «ادبیات شفاهی آذربایجان» (2 جلد)، «واقف، شاعر زیبایی و حقیقت» و ... را منتشر كردند. ايشان می‌گویند: «بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به پشتوانه‌ی حمایت‌‌ها و همکاری دولت محترم، توانستم سایر تحقیقات و پژوهش‌های خود درباره‌ی زبان و ادبیات فارسی و ترکی را انتشار دهم.»

دکتر صديق، تحصیلات خود را در مقطع دکتری در رشته‌ی زبان‌شناسی ترکی باستانی و ادبیات تطبیقي ترکی ـ فارسی در دانشگاه استانبول گذرانده‌اند و در حال حاضر علاوه بر تدریس در دانشگاه‌های تهران در حوزه‌های مختلف زبان و ادبيات تركي و فارسي، به ترجمه و تأليف مشغول هستند. تلاش و کوشش ایشان در جهت ترجمه‌ي آثار حضرت امام به زبان ترکی ما را بر آن داشت تا ساعاتی از یک عصر خنک پاییزی را در کنارشان باشیم. حاصل آن شد که در پیش روست، می‌خوانیم:

 

■ قبل از شروع سؤالات، مختصری در مورد بیوگرافی خودتان صحبت بفرمایید.

من در سال 1324 در شهر تبریز در خانواده‌ای مذهبی متولد شدم. پدرم نوه‌ی آقای میر علی سرخابی بانی مسجد معروفی به نام «میر علی» در تبریز و صاحب کتاب «ربیع‌الشّریعه» بود. همزمان با گذراندن دوره‌ی تحصیلات ابتدايی در تبریز، به آموختن علوم دینی در حوزه‌ی علمیه نیز می‌پرداختم و توانستم تا «شرح لُمعه» پیشرفت کنم. در سن 18 سالگی پس از به پایان رساندن دوره‌ی دانش‌سرای مقدماتی، در روستاهای تبریز به تدریس مشغول شدم و توانستم یک سال بعد به عنوان دانشجوی ممتاز در رشته‌ي زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز پذیرفته شوم. آن دوران (1344) همزمان با آغاز فعالیت‌های مبارزه‌طلبانه‌ي دانشجویان در دانشگاه‌ها بود. به دنبال برخی فعالیت‌های سیاسی و چندین بار دستگیری و محکومیت و محرومیت از حقوق اجتماعی، بالاخره پس از شش سال موفق به اخذ درجه‌ی کارشناسی در این رشته شدم. در سال 1350 به تهران تبعید گشتم و به کارهای مختلفی چون ادیتوری، مصححی، ‌مترجمی و ... پرداختم و در ضمن کار نشر آثار خود را نیز آغاز کردم. نخستین کتاب من اثری به نام «پیرامون زبان‌های ایرانی رایج در آذربایجان» بود که دو ماه پس از انتشار، از سوی ساواک جمع‌آوری شد. سپس به انتشار کتاب دو جلدی ادبیات شفاهی آذربایجان پرداختم. بعد از آن تأليف اثری تحقیقی به نام «واقف، شاعر زیبائی و حقیقت» را آغاز نمودم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به پشتوانه‌ی حمایت‌ها و همکاری دولت محترم توانستم سایر تحقیقات و پژوهش‌های خود را پیرامون زبان و ادبیات ترکی و فارسی انتشار دهم. در سال 1358 از سوی دانشگاه استانبول برای گذراندن دوره‌ي تحقیقات عالی به ترکیه دعوت شدم و پس از اخذ درجه‌ي PH.D‌ در رشته‌ی زبان‌شناسی ترکی باستانی و ادبیات تطبیقی ترکی ـ فارسی در آذر ماه 1362 به ایران مراجعت نمودم و تا امروز به کار تدریس، تألیف و ترجمه‌ی متون فارسی و ترکی مشغول هستم.

 

■ استاد، نخستین اثری که از امام به زبان ترکی آذری ترجمه کردید چه بود؟

یادم هست در سال 1342 یک روز بعد از ظهر، زمانی که به خانه می‌آمدم جلوی درب مسجد «سید حمزه»ي تبریز جماعتی را مشاهده کردم که جلوی در مسجد تجمع کرده‌اند و شعارهای ضد رژیم سر می‌دهند. در آن اوضاع و احوال یکی از اطلاعیه‌هایی که به در و دیوار مسجد چسبانده شده بود به دست من هم رسید. در آن سال‌ها (42-1341) من دانشجوی دانش‌سرای مقدماتی بودم. من هم اطلاعیه را در کیفم پنهان کرده، به خانه بردم و برای مادرم که اصرار می‌کرد حتماً از مضمون آن آگاه شود، خواندم و ترجمه کردم. اطلاعیه در خصوص پیام امام در مورد پانزده خرداد و محکوم کردن رژیم طاغوت بود. این نخستین ترجمه‌ی من از آثار امام بود. بعدها به دنبال احساس مسئولیت و وظیفه‌شناسی نسبت به مردمی که با زبان و گویش فارسی آشنایی نداشتند. این نوشته را به زبان ترکی روان و سلیس ترجمه کردم و با کمک و همراهی دوستانم نسخه‌های متعددی از روی آن تهیه کرده و در بین مردم تکثیر نمودیم. پس از آن سعی می‌کردم در هر کجا که پیامی از امام به دستم می‌رسید آن را به زبان ترکی ترجمه كنم و برای اطلاع و آگاهی مردم در سطح آذربایجان و مناطق دیگر پخش و توزیع نمایم.

 

■ فعالیت‌های جدی و کاری شما در خصوص ترجمه‌ی آثار اما به چه نحوی و از کی آغاز شد و شما چه فعالیت‌هایی در این زمینه داشتید؟

روحانیت معظم شیعه از دیرباز دستی در شعر و شاعری نیز داشته‌اند و همواره شاعران و نظم‌سرایان را مورد لطف و تفقد خود قرار داده‌اند. تا زمان انتشار نخستین مجموعه‌ی شعر امام - که پس از رحلت ایشان منتشر شد- اطلاعی در خصوص ذوق شاعری ایشان نداشتم. پس از مطالعه‌ی غزل‌‌های عرفانی و فلسفی ایشان و پی بردن به عمق مفاهیم و نکات مطرح شده در آن، واقعاً حیفم آمد که این مفاهیم به زبان توانمند ترکی آذری منتقل نشود و لذت حاصل از خواندن و ترنم این نوشته‌ها به زبان ترکی نادیده گرفته شود. لذا تصمیم گرفتم که کار ترجمه‌ی این غزل‌ها را به طور جدی آغاز نمایم. لذا کارِ برگردان آثار امام به زبان ترکی را با میل و علاقه‌ي خود و بر اساس علاقه‌اي که به شخصیت بزرگوار و متعالی امام داشتم، آغاز کردم و در هر لحظه که وجودم از عشق آکنده می‌شد، به این کار می‌پرداختم و از آن لذت می‌بردم. گاه می‌شد که در مسافرت و در راه به کار ترجمه مشغول می‌شدم و یا در نیمه‌های شب یا در موقع اذان صبح به برگرداندن آثار می‌پرداختم. حاصل این فعالیت‌ها 64 رباعی، 64 غزل و یک ترجیع بند کامل از امام است که ترجمه و آماده کردم. زمانی که مسئولین مؤسسه‌ي تنظیم و نشر آثار امام از این عمل من آگاه شدند، اظهار علاقه کردند که کارهای ترجمه‌ی مرا ببینند و پس از چند ماه از من درخواست کردند که در خصوص کار ترجمه‌ی آثار امام با ایشان همکاری نمایم. من به لحاظ این که سفارش ترجمه‌ی این آثار را از ایشان دریافت نکرده بودم و خود به این اقدام پرداخته بودم هیچ گونه حق‌الزحمه‌ای را در قبال این کار قبول نکردم و اجازه‌ی نشر و چاپ این آثار را به مؤسسه مزبور دادم. کار ترجمه و آماده‌سازی آثار ترجمه شده‌ی امام با همکاری خوشنویس محترم جناب آقای جواهری‌پور با موفقیت انجام شد. منتها در نهایت کار، انتشار این مجموعه در مؤسسه‌ی مزبور بنا به دلایلی چند، صورت نگرفت و خود بنده بعدها تمام آثار ترجمه شده را در هفته نامه‌ی سهند (وابسته به روزنامه‌ی اطلاعات) منتشر ساختم و هر سال نیز به مناسبت ارتحال امام چاپ بسیاری از غزل‌ها و اشعار در هفته‌نامه را تکرار می‌کنم. البته این مؤسسه تا کنون توانسته است از میان ترجمه‌هایم، ترجمه‌ی کامل وصیت‌نامه (با حواشی و فهارس کامل)، کلمات قصار (با مقدمه و نوع‌بندی و فهارس)‌، نامه به گورباچف (با ضمایم)، منشور روحانیت، مکتوبات عرفانی امام و نیز کتاب «پدر ای علمدار مکتب مظلوم» اثر یادگار امام را با چاپ نفیسی منتشر نماید.

 

با کار ترجمه و انتقال مفاهیم از زبان فارسی به ترکی آذری چطور کنار آمدید و در تطابق اصطلاحات و کلمات آذری با واژه‌های زبان فارسی با چه مشکلاتی مواجه بودید؟

در خصوص ترجمه‌ی آثار امام برای من دو مسأله مطرح بود. نخست قالب شعر عروضی در زبان آذری- فارسی و سپس انتقال مفاهیم عرفانی اشعار. در مورد مسئله‌ي اول گفته می‌شود که زبان ترکی آذری به لحاظ کثرت واک‌ها و حروف باصدا نمی‌تواند با قالب‌‌های محدود شعر عروضی انطباق کاملی داشته باشد. اما توجه به اين نکته در این خصوص لازم است که بدانیم زبان ترکی از اصیل‌ترین زبان‌های ایرانی است و از گذشته‌هایی بسیار دور نوع شعر عروضی آن تغذیه و غنی شده است و حتی بنا به تحقیق بسیاری از دیرین‌نگاران و باستان‌شناسان در انواع ترکی سومری آثاری از عروض خاص ترکی نیز دیده شده است. زبان ترکی به دلیل التصاقی و کوتاه صائت بودن و غنای مخزن واژگان و داشتن قانون هماهنگی اصوات و هم‌آوایي ترکی و استحصال نامحدود واژه از شایسته‌ترین ظروف برای بیان مفاهیم فلسفی و سیاسی به شمار می‌آید و از پشتوآن‌های عظیم در خصوص آثار ترجمه شده به این زبان برخوردار می‌باشد. بسیاری از  شعرای عروضی‌سرای ترکی چون سيد عمادالدین نسيمی، ملا محمد فضولی، سید عظیم شيروانی، حاج میرزا عبدالحسن راجی، حاج رضا صرّاف و ... با استفاده از این قالب شعری زیباترین و دل‌نشین‌ترین آثار عروضی را به زبان شیوای ترکی آذری سروده‌اند. آثاری نظیر «قوتادغو بیلیغ»، کتاب «دده قورقورد»، «عتبة ‌الحقایق»،‌ «نهج‌ الفرادیس»، «ديوان حکمت»،‌ «حدیقة ‌السّعدا» که قرن‌‌ها پیش از این در ایران تألیف شده‌اند، به این زبان ریشه‌ي بسیار مستحکم کتابت بخشیده‌اند. از این‌رو مترجم مسلط به دقایق و ظرایف این زبان گران‌سنگ، اگر به پشتوانه و سنن گذشته اتکا کند، در انتقال عمیق‌ترین مفاهیم فلسفی و عرفانی و سیاسی سختی نخواهد کشید و در پهنه‌ای گسترده‌تر ترکتازی خواهد کرد.

افرادی که اظهار عجز و ناتوانی در سرودن مفاهیم شعری در قالب عروضیِ ترکی ـ آذری می‌کنند افرادی هستند که نه تنها تسلط کافی به ظرایف و دقایق لفظ قلم ترکی را ندارند بلکه با عروض نیز آشنا نیستند. حکیم ملا محمد فضولی در مقدمه‌ی ديوان پر حجمی که در قالب‌های عروضی تنظیم کرده است، ناتوانی افراد را در خصوص سرودن شعر به ترکی از ناآگاهی آنان نسبت به قالب‌های شعر عروضی می‌داند و «امیر علیشیر نوایی» نیز در ديوان خود سرودن شعر عروضی به ترکی را هنر می‌داند و نه به فارسی را.

من نیز با استناد و بهره جستن از آنچه که در خصوص این فن از بزرگان شعر آموخته‌ام، سعی نمودم در سرودن و ترجمه‌ی اشعار به زبان ترکی ـ آذری این قالب‌های شعری را رعایت نمایم. در مورد انتقال مفاهیم عرفانی اشعار امام باید عرض شود که برگردان آثار هم بسیار آسان است و هم بسیار سخت. آسان از این لحاظ که امام بیانی بسیار ساده و روان دارند و پیوسته با ذهنی بیدار و دلی روشن حرف می‌زنند و پیچیدگی بیان برخی از شعرای عارف را ندارند. شاید به تعبیری بتوان گفت که غزل‌های امام در واقع داراي بیانی ساده و روان نسبت به غزل‌‌های حافظ و عطار می‌باشد.

بیان امام چون آبی زلال و روان در ادراک مردم جریان و سیلان دارد و مشکلی را از لحاظ فهم این مفاهیم و ترجمه‌ی آن‌ها به وجود نمي‌‌آورد. اما از طرف دیگر به لحاظ این که نگرش به عرفان در غزل‌های امام، نگرش یک روحانی و فقیه دانشمند می‌باشد و امام دقت و توجه زیادی به ظرایف و دقایق عرفانی دارد لذا کار ترجمه با دشواری و سختی مواجه می‌شود. لذا لازم است که در ترجمه‌ی مفاهیم، مترجم علاوه بر توجه به شخصیت متشرع،  مذهبی، فقهی و حتی کلامی حضرت امام نهایت سعی و تلاش خود را در انتقال درست مفاهیم عرفانی، فلسفی و شعری حضرت امام به کار گیرد. خود بنده در ترجمه‌ی این آثار تمام تلاشم بر این اساس بوده است که هر دو جهت را در کار رعایت کنم. بارها شده است که به لحاظ رسیدن به بهترین نوع قالب بیانی برخی از ابیات را بارها جابجا کرده و تغییر داده‌ام تا سرانجام رضایت حاصل کرده‌ام که بهترین ترجمه را از آثار امام به عمل آورده‌ام.

 

■ استاد، در خصوص قالب‌های شعر ترکی و استفاده از آن‌ها در ترجمه‌ی آثار امام بگویید.

در تاریخ ادبیات ترکی دو نوع وزن وجود دارد. یک نوعِ آن وزن‌های هجایی است که با شمارش سیلاب‌‌ها و هجاهای کلمات به آن‌ها فرم داده می‌شود و در این میان وزن‌های هفت هجایی، هشت هجایی، یازده هجایی و شانزده هجایی از بقیه معروف‌تر و برجسته‌تر می‌باشند. به وزن‌های هفت هجایی بایاتی، به هشت هجایی گرایلی و به یازده هجایی قوشما گفته می‌شود. این اوزان شعری در ادبیات عاشقی ما به کرّات مورد استفاده قرار گرفته‌اند،‌اکنون نیز بسیاری از شعرای ما در این اوزان به سرودن شعر می‌پردازند. شعر نوی ترکی ما نیز بر پایه‌ی وزن‌‌ها پا گرفته است. اما در کنار این اوزان تقریباً تمام قالب‌های عروض فارسی- عربی و نیز برخی از بحرهای خاص ترکی نیز در طول تاریخ ادبیات ترکی مورد استفاده قرار گرفته‌اند. به لحاظ این که بسیاری از شعرای عرفانی چون سيد عمادالدین نسیمی، خواجه احمد یسوی، سید عظیم شيروانی و... از این قالب برای بیان مفاهیم عرفانی و فلسفی خود سود جسته‌اند و نیز با توجه و عنایت به این که بیان عروضی در ترکی منطبق بر بیان عروضی در فارسی و عربی می‌باشد لذا من نیز در ترجمه‌ي آثار امام سعی کرده‌ام از این قالب استفاده کنم و ترجمه‌ی اشعار را بر اساس این اوزان تنظیم نمایم.

 

■ زبان ترکی در حفظ آثار غنی بجا مانده از گذشته و انتقال آن به نسل‌های بعدی چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟

در رژیم گذشته همواره دشمنی عجیبی با زبان ترکی در جامعه وجود داشته است. از جمله برنامه‌های کلان رژیم طاغوت محو زبان ترکی در ایران و ایجاد احساس کهتری در بین ترکی‌زبانان ایرانی بوده است. به گونه‌ای که دولت پیشین از نابودی هر گونه اثر علمی، ادبی، فلسفی، سیاسی و ... به زبان ترکی دریغ نمی‌کرده است. در حال حاضر با توجه به این که 42 ٪ از مردم ایران به زبان ترکی آشنایی دارند لذا اگر آثار علمی، ادبی، فلسفی و ... ترجمه شده به زبان ترکی در اختیار جوانان و دانشجویان آذری قرار گیرد، در این صورت یادگیری و فهم این مفاهیم نیز بسی سهل و آسان‌تر خواهد بود.

در اصل 15 قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران عنوان شده است که زبان فارسی زبان رسمی و دولتی ایران است و نه زبان ملی و لذا در کنار این زبان سایر گویش‌ها نیز می‌توانند در مدارس، دانشگاه‌ها، رسانه‌ها، مطبوعات و ... مورد استفاده قرار گیرند. با عنایت و توجه به این اصل است که باید در جهت احیا و گسترش متون علمی، ادبی، تاریخی و فلسفی همت گماشت و به تدریس این زبان در مناطقی که مردم با این زبان آشنایی دارند، اقدام نمود. این اصل، بازگشت به خویشتن ترکان ایران و نیز برگرداندن عزّت گذشته‌ی زبان ترکی را تضمین می‌کند و ترکی‌ستیزی را که عیبی بس بزرگ برای جامعه‌ی اسلامی ما می‌باشد را از میان برمی‌دارد و می‌تواند نقش بسیار مهمی را در حفظ ارزش و اعتبار دیرین این زبان داشته باشد.

 

■ استاد لطف کنید مختصری در خصوص گذشته و آینده‌ی آثار ترجمه شده به زبان ترکی توضیح بفرمایید.

در طی بيست سال اخیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چهار هزار کتاب ترکی مجوز انتشار داده است. در کنار این کتب، مجلات، نشریات و روزنامه‌های متعددی نیز به زبان ترکی آذری طبع و نشر شده‌اند. بنده خود بیش از صد عنوان کتاب و نزدیک به یک هزار عنوان مقاله‌ي ترکی و فارسی در داخل و خارج از کشور به چاپ رسانده‌ام. متأسفانه در ایران در طی این بيست سال اخیر از زبان ترکی تنها به عنوان یک وسیله‌ی ادبی استفاده و آنچه که به این زبان چاپ شده است به صورت مجموعه‌های شعر، فولکلور، مجموعه‌ی نثر، رمان، داستان کوتاه و گاه برخی از آثار متون کهن و کلاسیک ترکی و یا چند اثر مذهبی چون حدیقة السّعدا و ... بوده است. ما در خصوص ترجمه‌ی کتب مربوط به علوم ریاضی، فیزیک، شیمی، پزشکی و... از هیچ تجربه‌ای برخوردار نیستیم. ولی می‌توانیم در نمایشگاه‌های بین‌المللی سالانه‌ي کتاب از وجود چنین کتابه‌هایی که اغلب به وسیله‌ی دولت‌های همسایه چاپ و طبع شده‌اند، در جهت گسترش این علوم از طریق زبان ترکی تلاش نماییم.

 

■ فکر می‌کنید شناخت شما نسبت به حضرت امام چه تأثیري در ترجمه‌ی آثار ایشان بر جای گذاشته است؟

صحبت در خصوص امام و ذکر فضایل و کمالات انسانی ایشان نیاز به فرصت و مجالی بیش از آنچه که فعلاً‌در اختیار ماست، دارد. همواره اعتقاد داشته‌ام که امام از شخصیتی والا برخوردار می‌باشند. توجه به زندگی پاک و بی‌آلایش ایشان همواره احترام نسبت به ایشان را چندین و چند برابر کرده است. پیوسته سرسختی ایشان در کار مبارزه و مقاومت بی‌امان و آشتی‌ناپذیرشان در جدال با رژیم ضد اسلامی و انسانی برايم تحسین برانگیز و قابل احترام بوده است. امام پیوسته توجه و عنایت به مردم و خواسته‌های ایشان داشتند و همواره توده‌‌های مردم را مورد لطف و مهربانی خود قرار می‌دادند. در ترجمه‌ی آثار ايشان با توجه به شناختی که از ایشان داشتم بسیار سعی كرده‌ام که در زبان مقصد، زبان خود امام باشم و دقیقاً آنچه را که مورد نظر ايشان است منتقل کنم، چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ بار فلسفیِ جملات و کلمات و چه به لحاظ نشان دادن نثر و نظم شیوا، مردمی و زیبای امام.

در خصوص نثر امام اعتقاد دارم که امام دارای نثر نوشتاری و سبک خاصی است. نثری که نه تعقیدات و دشواری‌های نثر ادبیاتی فاضل‌مآب را دارد و نه به اصطلاح به شیوه‌ی نثرهای پیش پا افتاده نوشته شده است. نثر امام نثری است که در گذشته در متون سبک‌شناسی که اغلب از سوی فراماسونرها تالیف شده با تحقیر به نام نثر آخوندی نامیده شده است.

این نثر به اعتقاد من از زیباترین و کامل‌ترین نثرها می‌باشد چرا که هم به بیان و کلام عموم مردم و توده‌ها نزدیک است و هم این که کلمات و جملات مورد استفاده در این نثر به آسانی می‌تواند کار انتقال بار فلسفی و علمی نهفته در نوشته‌ها را انجام دهد.

در مجموعه‌ی جدیدی به نام «منظومه‌ی امام خمینی» که در خصوص مبارزات امام در سال‌های پیش از انقلاب سروده‌ام، سعی کرده‌ام به عنوان راوی و گوینده به معرفی شخصیت امام آن گونه که شناخته و دیده‌ام، بپردازم. در این مجموعه نگاه من به شخصیت برجسته‌ی امام به صورت بیان مبارزات ایشان، سر سختی و آشتی‌ناپذیری ایشان، حسی و معصوم بودن ایشان و بالاخره مداومتشان در کار مبارزه جلوه‌گر شده است. این مجموعه در سال 1372 به تدریج در هفته‌نامه‌ي سهند چاپ شده است و اخیراً نیز کار انتشار آن که به مناسبت سال حضرت علی (ع) در انتشارات احرار در تبریز آغاز شده بود، در حال خاتمه می‌باشد و انشاءالله به زودی به بازار خواهد آمد.

 

■ استاد در خصوص تأسیس و راه اندازی «بنیاد نشر متون اسلامی» به ترکی آذری که چندی پیش در خصوص آن صحبت کرده بودید، توضیح بفرمایید.

من از سال 1362 به طور جدی به پی‌گیری طرح تأسیس بنیاد نشر متون اسلامی در کشور ترکیه مشغول بوده‌ام و بارها و بارها به نهادها، ارگآن‌ها و وزارتخانه‌ها مراجعه کرده و طرح‌ها داده‌ام ولی متأسفانه تمام این ایده‌ها و طرح‌ها تنها روی کاغد و توی روزنامه‌ها ثبت شده و باقی مانده است و هیچ گونه اقدامی تاکنون در خصوص تأسیس این بنیاد صورت نگرفته است. منتها در سال 1371 از سوی بنیاد «بعثت» که بنیادی مستقل بوده است و به انتشار آثار اسلامی به زبان‌های مختلف دنیا می‌پردازد و به مدیریت روحانی نیک نفسی به نام حاج آقا اسلامی اداره می‌شود، برای ترجمه برخی کتاب‌های عقیدتی به زبان ترکی دعوت شدم. در مدت سه سالی که با این بنیاد همکاری داشتم نزدیک به 300 عنوان کتاب را با کمک و یاری همکاران و دانشجویان خود منتشر ساختم. از جمله چهارده سیره برای چهارده معصوم، چهارده جلد کتاب حدیث، ترجمه ‌احادیث معصومین، احکام اسلام، تاریخ اسلام و ترجمه‌ی برخی از آثار کهن نظیر «محاکمه در تاریخ» اثر قاضی بهلول بهجت با مقدمه‌ای از آیت‌الله کاشانی و ... ولی متأسفانه در سال 1373 شعبه‌ی ترکی این بنیاد بنا به دلایلی نامعلوم تعطیل شد و کار انتشار آثار به تعویق افتاد.

 

■ از تاریخچه‌ی ادبیات عرفانی ترکی در ایران برایمان بگویید.

ادبیات عرفانی- ترکی- اسلامی ما از دوران زندگی خواجه احمد یسوی با مکتب یسویه آغاز می‌شود. خواجه احمد اثر عرفانی معروفی به نام «ديوان حکمت» دارد که تاثیری بس عمیق در آثار عرفان بازپسین فرد اعم از ترکی و فارسی بر جای گذاشته است. شیخ عطار نیشابوری در کتاب منطق‌الطیر خود از خواجه احمد به عنوان پیر ترکستان نام می‌برد. قاضی برهان‌الدین نیز عارف دیگری می‌باشد که علاوه بر سرودن آثار حماسی به ابداع برخی دو بیتی‌های عرفانی معروف به «تویوق» پرداخته است. سيد عماد‌الدین نسیمی نیز که شخصیتی چون حسین بن منصور حلاج دارد از دیگر بزرگان مکتب حروفیه می‌باشد.

ادبیات عرفانی عاشيقی ترکی پس از شاه اسماعیل خطايی - گسترش دهنده و بنیانگذار مکتب قزلباشیه- به رشد و تکامل عجیبی دست می‌یابد و به دنبال آن عاشیق‌های عارف مسلکی چون «عاشیق قربانی» ظهور می‌کنند. پس از این دوره سید عظیم شيروانی که او را «حافظ آذربایجان» نامیده‌اند، ظهور می‌کند که ديوان بسیار پر حجم و عظیمی از او بر جای مانده است. متأسفانه پیرامون ادب عرفانی ترکی ـ آذری تحقیقات دانشگاهی آکادمیک صورت نگرفته و لذا مهم است که این امر به دست توانای فرهیختگان ترکی آشنای ایرانی انجام پذیرد.

 

در میان آثار شعری ترجمه شده از حضرت امام کدام یک را بیشتر می‌پسندید و فکر می‌کنید این چنین نوشته‌ای از چه خصوصیاتی باید برخوردار باشد؟

البته من قادر نیستم در میان این برگردان‌سروده‌ها یک یا چند نمونه را به عنوان بهترین انتخاب کنم چرا که هر کدام از این سروده‌ها را صاحب زیبایی و معنویتی خاص می‌دانم و اعتقاد دارم که در این ترجمه‌ها نوعی خلاقیت خاص ادبی به لحاظ سبک خاص نوشتاری به کار رفته است به طوری که نمی‌توان نام ترجمه‌ی ساده روی این نوشته‌ها گذاشت از این لحاظ من ترجیح می‌دهم که این آثار را برگردان‌سروده بنامم. اما به لحاظ آن که هر بیت از این پاره‌های نظم چون فرزند معنوی برای من عزیر و قابل احترام هستند و از طرف دیگر چون این سروده‌ها را سخن خود نیز می‌دانم لذا شاید بتوان به لحاظ برخی وابستگی‌های درونی دست به گزینش زد و نمونه‌ای را به عنوان زیباترین نوع برگزید. من در میان این برگردان‌سروده‌ها از ترجمه‌ی ترجیع‌بند امام بیشتر خرسند و راضی‌ام. چرا که در این ادبیات، اصطلاحات عریان عرفانی، آمیخته با مفاهیم عمیق فلسفی در قالبی بسیار دل‌پذیر و دل‌نشین به کار رفته است و شاید بتوان ترجیع‌بند حضرت امام را عصاره‌ي ديوان غزلیات حافظ دانست.

سخن گفتن پیرامون مفاهیم عرفانی و فلسفی نهفته در اشعار امام در این فرصت کوتاه ممکن نیست منتها آرزو دارم که روزی کتابی در خصوص «تیپ‌شناسی اصطلاحات اشعار امام» منتشر شود و معلوم شود که مثلاً تیپ «شیخ» یا «پیر» یا «طوطی» یا «فرهاد» یا «ساقی» یا «سلمان» و... نماد کدام یک از رفتارها و مفاهیم حیات معقول انسانی است و این کلمات از چه ویژگی‌های خاص و نابی برخوردار می‌باشند.

به عنوان مثال در مصراع «توت او شیخین الینی کیم منی تکفیر ائتدی» مترجم باید سعی كند تعارضی را که امام در توصیف شیخ و محتسب بیان کرده است، به خوانند منتقل نماید. این عمل کار چندان آسانی نیست. چرا که تنها در همین غزل با اصطلاحاتی عرفانی چون «معتکف»، «پیر مغان»، «درگاه»، «جرعه‌ي می»، «باغ جنّت»، «تقدیر»، «درویش»،‌ «حجاب»،‌ «تسخیر»، «پنج انگشت»،‌ «خادم» و ... روبرو هستیم و باید در جهت ترجمه‌ی دقیق و با معنی این اصطلاحات و فهماندن منظور خاص امام تلاش نماییم. بنابراین زمانی که مشاهده می‌شود در یک غزل شش بیتی تا این اندازه اصطلاحات عرفانی جمع و گنجانده شده است لذا باید اهتمام زیادی را در خصوص ترجمه و برگردان این مفاهیم به کار ببریم. در غزلی از کلمه‌ي «جهانگیر» در معنای نمادین اشاره‌ای بسیار پوشیده به میرزا جهانگیر خان قشقایی دارد که امام خود را شاگرد مع‌الواسطه‌ي او دانسته است. لذا بر این اساس، مترجم اشعار باید شخصیتی بسیار فراتر از یک «مترجم» در معنای «برگرداننده» داشته باشد و باید قادر باشد غم و درد و اندوه و رمز و رازی را که امام با آن‌ها محشور بوده است، به خوبی ادراک و لمس كند.

 

■ دشواری‌های برگرداندن برخی اصطلاحات به زبان ترکی به گونه‌ای که منظور و هدف خاص بیان حضرت امام را به دنبال داشته باشد چه بودند؟

ذکر نکته‌ای در اینجا لازم است و آن این که با وجود مشترک بودن برخی اصطلاحات ادب عرفانی در چهار زبان ترکی، فارسی، عربی و اردو تنها در حدود 40 درصد از اصطلاحات عرفانی در ادبیات زبان ترکی قابل فهم و دریافت برای ترکی آشنایان صافی ضمیر می‌باشد. این وجوه افتراق بر اساس دو گونه و نوع می باشد. یا لفظ ترکی‌الاصل است چون «اؤرتوک» ‌به معنای «حجاب»، «قیما» در معنای «نگاه خمارآلود»، «تئل» در معنای «زلف»، «قوجا» در معنای «پیر»، «ایچگی» در معنای «شراب» و... که با بار مفهومی خاص خود در مجموعه‌ی شعر عرفانی از دوره‌ي خواجه احمد یسوی تا سید عظیم شيروانی برای خود شناسنامه‌ای عرفانی کسب کرده است و یا الفاظی مشترک هستند که با معانی ثانوی در زبان ترکی رواج دارند. از این رو باید اعتراف کرد که مترجم ترکی آثار شخصیتی چون امام باید برگردان‌سروده‌های خود را در ابعاد و جهاتی مختلف بپروراند و درونمایه‌ی بیان خود را باید از میان عصاره‌‌ای رازناک، درد آشنا و زخم دیده برگزیند.

ممکن است برخی اصطلاحات به کار برده شده در کار ترجمه در معانی متعدد و گاه در تعارض با هم در ادبیات فارسی یا ترکی به کار رفته و از باری مثبت یا منفی برخوردار شده باشد. به عنوان مثال، ممکن است شاعری «پیر مغان» را با گرایش به زرتشتی‌گري سروده باشد و یا لفظ «خرابات»را در معنای درویش مسلکانه به کار برده باشد ما با چنین اصطلاحاتی در اشعار امام نیز روبرو هستيم، در حالی که قصد سراینده را به هیچ رو توجه به معنای رایج یا منفی نهفته در آن نمی‌دانیم.

امام در خصوص استفاده از این اصطلاحات در اشعارشان بسیار ساده و راحت و بی‌ریا عمل می‌کنند و این امر به دلیل برخورداری از شخصیتی عرفانی و فقهی است. شاید بتوان در این خصوص امام را با سيد عمادالدین نسیمی، ‌شاعر عاشقی که سر در پای عقیده‌ی خود نهاد، مقایسه کرد. در روایتی آمده است که نسیمی حتی هنگام کنده شدن پوستش نیز دست از مبارزه با زاهدان ریایی بر نداشت و این بیت معروف خود را سرود که:

زاهدین بیر بارماغین کسسن دونر حقدن قاچار،

گؤر بو مسکین عاشیقی سر پا سویارلار آغلاماز.

 

امام نیز چون نسیمی خود را فدای عشق کران ناپذیر خویش به حق و حقیقت ساخت.

* * *

در زیر چند ترجمه‌ي استاد از غزل‌های امام را از نظر می‌گذرانید:

غزللر

(1)

آدمی زاده بری باخ، عَلّمَ الاَسْما هانی؟

قابَ  قَوْسَین‌ـین نه اولدو، سؤیله اَوْ اَدْنی هانی؟

دار اوستونده اناالحق فریادین قاوزا گویه.

ادّعاسیندا حقین انّیت و انّا هانی؟

صاف صوفی اولسان ار، بو خیرقه‌نی ییرت آت یئره.

اؤزلوگونده هایغیران او بوق و بو کرنا، ندیر؟

زؤهد ساتما، ای قلندر! توکمه، سن، اؤز آبرینی،

بویله زاهید اولماز آخیر، دین هانی، دونیا هانی؟

بو عیبادتلر، اینان! والله دوکانمیش بوتون،

دعوی اخلاص ائدیرسن، سؤیله بس افنا هانی؟

ال گوتور مرشد بو دعوتدن، اؤزونچون آز باغیر،

لا ایلاهی سؤیله‌دین، سویله گیلن الاّ هانی؟

بو قلم آلوده‌دیر، ‌سیندیر اونو ماعیر، آمان!

قلبی سیندیرما، خدادان ذرّه‌جه پروا هانی؟

 

(2)

او گوزون قییما داهی کیم منی بیمار ائتدی،

ساچی‌نین حلقه‌سی، ای یار! گیرفتار ائتدی.

یاخشیلیق بستانی‌نین سروی، جمالین چیچگی،

غمزه‌سیز سئوگیلیلردن منی بیزار ائتدی.

آلیشان ایچگیه، اؤز عاغلین ایتیردی، ای دوست!

اللریندن سیزان اول می ‌منی هوشیار ائتدی.

نه ائدیم، شیفته‌یم، کؤنلو یانیق بیر دردلی،

سنین عشوه‌ندی کي بؤیله اوره‌گیم زار ائتدی.

یارین عشقیدی، اناالحق دئین اول منصورو،

اؤز یئریندن قوپاریب قاوزادی بر دار ائتدی.

سنین عشقین وار ایکن، نئیله‌ییرم مدرسه‌نی،

کیم منی حلقه به گوش درِ خمّار ائتدی.

داشان او ساغریوین ایچگیسیله جاویدم،

او قابی سجده‌سی باخ، محرم اسرار ائتدی.

(3)

ساقی! منه مئیخانه یولون گؤستر، هی!

بو زؤهدو بو بحثدن منی قورتار، هی!

بیر تئل یولوما آت بورشوق زولفوندن،

قالدیم بو مچید ـ مدرسه ده، ابتر، هی!

داوود سایاق نغمه اوخو، ایچگی گتیر،

قویما بورادا سن منی بی سرور، هی!

آت اؤرتوگو اوزدن، منه گؤستر اوزونو،

منسیز قالا بو کعبه، بو ائو،‌ بو یئر، هی!

گل کوزه‌می دولدور او صفالی می‌دن،

صاف کؤنلومو او تورکه یئتیر پئیده‌ر، هی!

یارین عمی بیچاره ائدیبدیر منی، بیل،

ساغر منه وئر، می منه وئر، ساغر، هی!

(4)

اؤپ او شیخین الینی کیم منی تکفیر ائتدی،

سئوگیل اول محتسبی کیم منی زنجیر ائتدی.

معتکف باغلانارام پیر موغان درگهینه،

بیر اودوم می‌له منی هر ایکیدن سیر ائتدی.

آب کوثر سویو، جنت باغی‌نین منتی‌نی،

چکمه‌رم، چون کي منی دوست جهانگیر ائتدی.

تقدیرين سیررین آچان درویشی ساخلا الده،

اؤرتوگو آچدی، الستی بیزه تسخیر ائتدی.

پیر مئیخانه‌یه احسن کي او بئش بارماق ایله،

بیزی یوخ ائیله‌یرک بنده‌ی تقدیر ائتدی.

بو قوجا درگهینه خادمم اؤز قلبیمله،

کي منی،‌غافل اؤزومدن زبر و زير ائتدی.

 

روباعیلر

(1)

یاریم مدد ائیله من‌ده بیر سیر ائله‌ییم،

طاعتدن اوزوم الیمی بیر خیر ائله‌ییم.

نه سنده، نه منده، ‌نه آچیق، نه سير اولوم،

بو خانقاهی صومعه یوخ، دئیر ائله‌ییم.

(2)

ای دوست! منیم حال دل زاریما باخ،

بوجان بلا دیده‌ی بیماریا باخ.

باغلاما اوزومه وصل قاپیلارینی،

اینجیتمه منی آزجا بیر آزاریما باخ.

(3)

سن طوطی‌يه معرفتله عورفان نه گره‌ک،

قاریشقایا بیر تخت سلیمان نه گره‌ک؟

فرهاد دگیلسن، سنه شیرین گلمز،

یاسر نه‌یه لازم، سنه سلمان نه گره‌ک؟

(4)

قاشین یایی محراب نمازیمدیر یار،

یادین، دوگونوم آچاندی، رازیمدیر، یار.

ائتمه‌م بو ایکی دونیا اوچون راز و نیاز،

بیر گوشه‌ی چشمین ده نیازیمدیر یار.

(5)

هوشیارلیغیم آل بئله مست ائیله منی،

سرمسته‌ی باده‌ی الست ائیله منی.

یوخ قیل منی، قیل کرم منه بیر آن یار،

هم ایسته‌یگین کیمی‌ده هست ائیله منی.

(6)

کویانا سنین قویماییم آددیم، نه ائدیم.

آی تک اوزنو گورمک اوچون هارا گئدیم

جانلار اسیر اولموش ساچی‌نین بیر تئلینه.

من ساچینا باغلی اولماییم، بس نه ائدیم.

(7)

یاریم نظر ائیله، نیک‌اندیش اولوم،

وارلیق هوَسین آتیم، پس و پیش اولوم.

تکبیر دئییم یارا ساری یوللاناراق،

خیرقه‌نی قویوم کنارا درویش اولوم.

(8)

یارب منی بیرجه پاکبازانا یئتیر،

لطف ائیله‌گیلن او دلنوازانا یئتیر،

قورتار منی دای مدرسه‌دن، صومعه‌دن،

مجنون ائله خاطر پریشانا یئتیر.

 

ترجیع‌بند

(1)

آچ گیل کوپو، گلدی سئیل مستان،

قاچگیل گله گر هواپرستان.

گل بیر دوزومو اولان اوشاق تک،

می رازین اوخو، بودور دبستان.

گوللره ـ چیچکلره صفا وئر.

یازدا نئجه وئرمیش ابر نئیسان.

یارین جمالین اوخو، دایانما،

قوی سؤز سوله‌سین هزار دستان.

دور آل اله بیر قدح شرابی،

گؤزله یولو، یولدا می‌پرستان.

ای وارلیغین عطفی، راز قالگیل،

یاردان الینه شراب آلگیل.

(2)

یاریم منی سویله آشینادیر،

بوشاهدیر، عاشق گدادیر.

امریمده اولانلار عاشق ایسه،

فرمان وئره‌نیم او بی‌وفا دیر.

بازیچه ائده‌ن منی الینده.

هم اؤزگه دیر، همده آشینادیر.

خالیص شراب ایله مست اولدوم،

منسیز گزن حق، دلروبادیر.

عاشقلره دئیرلر دوزلتدیم،‌

سؤیلور منه رند بی‌نوادیر.

روحوم، اوره‌گیم، دیلیمدن ای جان!

سوز ایله قوپان بر بیر نوادیر:

ای وارلیغین عطفی راز قالگیل،

یاردان الینه شراب آلگیل.

(3)

سیر ساخلای ایچده آستینیم،

قانماز که بو رمزی عقل و دینیم.

عاشقلر ایچینده قئید یوخدور،

نه مهر اوتاندیریر نه کینیم.

چکمیش گویه طیر آسیمانیم،

سارمیش منی نمله‌ي زمینیم.

عاشقلر ائله باخیرسا یارا،

بویله گؤره‌جکدی سالیکینم.

یاریم جمالینا من وورولدوم.

یئتمز منه روضه‌ی برینیم.

عشوه‌سی منیمله گول‌عذارین.

ناز ائتمه‌ده منه حور عینیم.

دیلسیز اولاراق دئییرم هر دم،

بوتلار آراسیندا نازنینیم:

ای وارلیغین عطفی راز قالگیل،

یاردان الینه شراب آلگیل.

(4)

قالخدی گویه یاریمین صفیری،

یاريندان اوموردو دستگیری.

چکدی اونو می ایچنلر ایچره،

توبه وئره بلکه اونا بیری.

درویش صفت گل اول که يوخسا،

اؤلسن سنه سؤیله‌مزله دیری.

داي عشقدن اول دانیشماز، آنجاق

کونلون آچا،‌اویادا، فقیری.

میخانه ده فخر قیلما یاریم،

یوخ کبر بورادا، وار اسیری.

یارلارلا بو سؤزو عشوه ایله

ایستر دئمگه بؤیوک دلیری:

ای وارلیغین عطفی راز قالگیل،

یاردان الینه شراب آلگیل.

 

* * *

در برگردان‌هاي تركي استاد همان گونه كه ديده مي‌شود فصح بليغ، حساسيت ادبي، حضور ذهن و دقت نظر خاصي در كاربرد اصطلاحات عرفاني وجود دارد اين ويژگي در ديگر ترجمه‌هايي كه از آثار بديع عارفانه انجام داده، مشهود است. مثلاً غزلي معروفي را از آيت الله خامنه‌اي نيز به تركي برگردانده‌اند. اين برگردان چنين است:

گیزلی غم کوزه‌سی سر خوش ائله‌ییبدیر جانی،

من کیمی زولفونه باغلی دة پریشان هانی؟

وصلی نین بزمینه دؤنجک دئمه‌دیم هیچ بیر سؤز،

گؤزگو تک اولدوم آمان من ده اؤزوم حیرانی.

دوداغیم آچمادیم افغانینا ترپنمه‌دی دیل،

اوره‌گیم سیررینه محرم ائده‌رک طوفانی.

من‌دا شرمنده‌یم اؤز وارلیغیمی وئرمکدن،

دوداغین، باللی گولوشلرله آلیبدیر جانی.

کیمسه مندن ده سینیق وارمی جهان مولکونده،

بوتون عؤمروم بویو اولدوم اؤزومه زندانی.

بیر زامان مستلیگیم‌دن ده پشیمان اولدوم،

بو پشیمانلیغیمین سؤیله جزاسی هانی؟

دونیایا باغلی اولارسادا کؤنول مولکو «امین»،

وئرمیشم من خراسان دوستلارینا بو جانی.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید